[احتجاج رسول خدا- صلی الله علیه و آله- با یهودیان مدینه

[احتجاج رسول خدا- صلی الله علیه و آله- با یهودیان مدینه

(2) 29- و از ابن عبّاس نقل است که: چهل نفر از مردان یهودیّ از مدینه خارج شده و گفتند  : بیایید نزد این کاهن دروغگو رویم تا او را در روبرو توبیخ نموده و تکذیب کنیم، چرا که او ادّعا می‌کند [أفضل رسولان الهی است، و چگونه چنین سخنی صادق است که تمام انبیاء همچون آدم و نوح- و تمامشان را نام بردند- به مناسبتی از او برتر و بهترند؟!

 (1) پس رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله به عبد اللَّه بن سلّام فرمود: تورات میان من و شما [حاکم باشد]. یهود نیز پذیرفت، و یکی از آنان گفت: حضرت آدم از تو بهتر و برتر است، زیرا خداوند با دست قدرت خود او را آفرید و از روح خود در کالبد او دمید و فرشتگان را به سجده او واداشت.

پیامبر فرمود: آدم نبی، پدر من است، ولی آنچه بمن داده شده افضل و برتر است از آنچه به آن حضرت داده شده. گفتند: آنها چیست؟ فرمود: منادی در هر روز پنج بار ندا می‌کند که: «شهادت می‌دهم معبودی جز اللَّه نیست و محمّد فرستاده او است» و نمی‌گوید:

«آدم رسول خدا است». و لوای حمد در روز قیامت به دست من است نه آدم.

گفتند: راست گفتی ای محمّد، این مطلب در تورات آمده. فرمود: این یک مورد.

گفتند: موسی از تو برتر است. فرمود: از چه لحاظ و برای چه؟ گفتند: زیرا خداوند چهار هزار کلمه [بی‌واسطه با او سخن گفته، در حالی که این گونه با تو مکالمه نفرموده.

فرمود: من بهتر از آن عطا شده‌ام. گفتند: آن چیست؟ پاسخ داد: این آیه‌ای که خداوند در باره من نازل فرمود: «پاک و منزّه است آن خدایی که بنده خود- محمّد- را شبی از مسجد الحرام به مسجد الأقصی که پیرامون آن را برکت داده‌ایم برد- إسراء: 1».

و من روی بال جبرئیل قرار گرفته تا به انتهای آسمان هفتم رسیدم، و از آنجا گذشته تا به «سدرة المنتهی» وارد شدم که در آنجا «جنّة المأوی» است، و تا آمدم از ساق عرش آویزان شوم این ندا از آنجا در آمد که: «منم خدای یکتا که جز من خدایی نیست، منم ایمنی بخش بندگان، نگاهبان بر همه چیز، توانای بی‌همتا، بر همه چیره، درخور کبریا و بزرگی، دلنواز و مهربان». و خداوند را با چشم دل نه با چشم سر مشاهده کردم، پس آیا این مقام بالاتر از مکالمه حضرت موسی نیست؟ (1) گفتند: ای محمّد راست گفتی، این قسمت نیز در تورات نوشته شده است.

رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: این هم مورد دوم.

گفتند: نوح علیه السّلام از تو برتر است. فرمود: به چه علّت و برای چه؟ گفتند: زیرا او سوار بر کشتی شد و بر کوه جودی نشست.

فرمود: به من بهتر از آن عطا شده. گفتند: آن چیست؟ فرمود: براستی که خداوند با عزّت و جلال مرا نهری در آسمان عطا فرموده که از عرش جاری است، و در اطراف و سواحل آن هزاران قصر است که آجرهایش یکی در میان از طلا و نقره بوده، گیاهان آن رود از زعفران و سنگریزه‌هایش از درّ و یاقوت، و خاک زمینش از مشک سفید است.

پس این عطای الهی برای من و امّتم بهتر است. و این مطلب اشاره به آیه کریمه: إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ دارد. گفتند: راست گفتی ای محمّد، این مطلب نیز در تورات نوشته شده، و این بهتر و برتر از آن است.

(1) رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: این هم مورد سوم.

باز گفتند: ابراهیم از تو بهتر و برتر بود. فرمود: برای چه و به چه علّت؟ گفتند: زیرا خداوند او را خلیل خود اختیار کرده بود. فرمود: اگر ابراهیم نبیّ، خلیل خداوند بود من نیز حبیب خدایم، و نامم محمّد است.

گفتند: چرا به این اسم نامیده شدی؟ فرمود: خداوند مرا به این اسم نامیده، و نام مرا از اسم مبارک خود مشتقّ فرموده، او «محمود» و من «محمّد»؛ و امّت من- در هر حالی- «حامد» می‌باشند.

گفتند: راست گفتی ای محمّد، این نیز در تورات مکتوب است. آری فضیلت تو بالاتر است.

رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: این هم مورد چهارم.

گفتند: عیسی از تو برتر بود. فرمود: برای چه؟ گفتند: روزی حضرت عیسی درعقبه بیت المقدس بود که شیاطین به قصد آزار به سوی او آمدند، خداوند نیز جبرئیل را مأمور ساخت که با بال راست خود شیاطین را براند و به آتش اندازد، پس با بالهای خود به صورتشان زد و آنها را به آتش انداخت.

(1) فرمود: به من بهتر و برتر از آن فضیلت عطا شده است. گفتند: آن چیست؟ فرمود:

در راه بازگشت از جنگ بدر، من بسیار گرسنه بودم، هنگام ورود به مدینه با زنی یهودی روبرو شدم که بر سرش کاسه بزرگی حاوی بره بریان شده، و در کیسه‌اش مقداری شکر بود. آن زن گفت: خدا را شکر که سلامتیت ارزانی داشت، و نصر و ظفر بر دشمنان عطایت فرمود: من برای خدا نذر کرده بودم که اگر شما از این جنگ با سلامتی و غنیمت باز گردید این بره را ذبح کرده و بریانش کنم و به شما پیشکش نمایم.

پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: من نیز از مرکب خود پیاده شده و خواستم دست به غذا ببرم که ناگاه آن بره بریان شده به اذن و فرمان خداوند به روی پا ایستاد و گفت: ای محمّد! از من چیزی مخور که من مسموم شده‌ام.

یهودیان گفتند: راست گفتی، این فضیلت بهتر و برتر از آن است.

(1) پیامبر گرامی اسلام فرمود: این هم مورد پنجم.

گفتند: فقط یک مورد مانده، و سپس از خدمتتان مرخص خواهیم شد. فرمود:

بگویید. گفتند: سلیمان از تو بهتر و برتر بود. فرمود: در چه فضیلت؟ گفتند: زیرا خداوند با عزّت و جلال تمام شیاطین و انس و جنّ و پرندگان و بادها و حیوانات وحشی را گوش بفرمان و مسخّر او ساخته بود.

رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: خداوند نیز براق را مسخّر من ساخت و آن عطا از همه دنیا بهتر و بالاتر است، و آن مرکبی از مراکب بهشت است که چهره‌اش همچون صورت آدمی، و سم‌هایش چون سم اسبان، و دمش مانند دم گاو، از حمار بزرگتر و از قاطر کوچکتر است. زین آن از یاقوت سرخ و رکابش از درّ سفید، و آن را هفتاد هزار لگام از طلا است، دو بال دارد که با درّ و یاقوت و زبرجد تزیین شده است، و بر پیشانیش این جمله نوشته شده:

«لا إله إلّا اللَّه وحده لا شریک له، محمّد رسول اللَّه»

. یهودیان گفتند: ای محمّد راست گفتی، و آن در تورات نوشته شده است، و این فضیلت از آن برتر است. ای محمّد همگی ما شهادت به یگانگی خدا و رسالت تو می‌دهیم.

پس پیامبر فرمود: نوح نبی علیه السّلام در میان قومش به مدّت نهصد و پنجاه سال مشغول تبلیغ و دعوت بود، (1) سپس خداوند آنان را در کمی و قلّت تعداد مؤمنینشان این گونه فرمود: «و جز اندکی با او ایمان نیاورده بودند- هود: 40». و مرا در مدّت کوتاهی که مأمور به دعوت شده‌ام بیش از حضرت نوح در تمام عمر طولانی‌اش به من ایمان آورده و دعوتم را پذیرفته‌اند، و در بهشت یک صد و بیست صف تشکیل می‌شود که هشتاد صف آنها از امّت و پیروان من محسوب می‌شوند. و خداوند با عزّت و جلال قرآن را ناسخ همه کتب آسمانی گذشته و بی‌همتا قرار داده است، برخی از امور ممنوع در ادیان گذشته را حلال و برخی از امور حلال را ممنوع نمودم. مثلا حضرت موسی حکم به تحریم صید ماهی در روز شنبه کرده بود، و به حدّی این ممنوعیّت تأکید داشت که خداوند به گروهی که در صید روز شنبه از حدّ بگذشتند فرمود: «پس بوزینگان شوید، و خوار و رانده باشید- بقره: 65»، و تمام آنان بصورت بوزینه مسخ شدند. ولی در شریعت اسلام این حرمت برداشته شده تا آنجا که به نصّ صریح این آیه: «شکار دریا و خوراک آن برای شما حلال شده است- مائده: 96» حکم به تجویز و حلّیت آن صادر گشت.

و دیگر اینکه شریعت من همه شحوم (چربی‌های گوسفند و غیره) را که از خوردنش پرهیز می‌کردید حلال و تجویز نمود.

سپس خداوند در کتاب عزیزش این گونه بر من صلوات فرستاده است: «همانا خدای و فرشتگان او بر پیامبر درود می‌فرستند، ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بر او درود فرستید- یعنی بگویید: اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد- و سلام گویید- احزاب: 56».

 (1) سپس مرا در قرآن به دلنوازی و رحمت این گونه وصف فرموده: «هر آینه شما را پیامبری از خودتان آمد که به رنج افتادنتان بر او گران و دشوار است؛ به [هدایت شما دلبسته است، و به مؤمنان دلسوز و مهربان است- توبه: 128».

و همچنین خداوند برای حفظ احترام من اصحابم را فرمود که با من مکالمه‌ای نکنند مگر پس از آنکه صدقه‌ای بدهند، در این آیه: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، چون [خواهید که با پیامبر راز گویید، پیش از راز گفتن خود صدقه‌ای بدهید- مجادله: 12». سپس خداوند از سر رحمت این حکم را- پس از آنکه واجب ساخته بود- از آنان برداشت.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.