علی دنیا را آنچنان که هست میشناساند
گروهی از سطح فرازین انسانیت فرود آمده چنان به زمین و زندگی این جهانی چسبیدهاند که گویی هرگز از آن جدا شدنی در کار نیست و چنان بدین دنیا عشق میورزند و بر گرد بهرههایش میچرخند و به زر و زیورهایش چشم دوختهاند و به گرد آوری مال و منالش آزمندی نشان میدهند، که یک گام فراتر را نمیبینند و آیندهای در برابر نمیپندارند و از قامت خم شدهی خود بر روی کالاهایش، جای برتری را نمینگرند.
وسیله را به جای هدف گرفته، سودها را به جای ارزشها پنداشته، به عوض آنکه با آن ببینند و به سبب آن بنگرند، بدان خیره شدهاند و زرق و برقش چشم آنان را کور کرده است، هم از دنیا بیشتر از اندازهای که بایسته است بهرهور میشوند و هم زبان بدگویی به سویش آخته با خشم و کینه به جنگش تاخته و سرانجام نیز خویشتن و سرمایهی انسانی بدان باختهاند.
امیرالمومنین دنیا را وسیلهای میداند که میتوان، در صورت شناخت درست، با آن به هدفهای والای انسانی رسید و در حد پست و پایین آن هم نماند. زهد حقیقی آن نیست که انسان از زیر بار مسوولیتها و وظایف اجتماعی خویش شانه خالی کند و تنها در اندیشهی رهایی خود باشد و بس، بلکه از نظر امیرالمومنین زهد شناخت درست دنیا و بهرهبردن از آن در حداقل نیاز و استفادهی بجا و شایستهی از آن برای رسانیدن خود به هدف و غنیمت شمردن فرصتهایش برای انجام وظایف فردی و اجتماعی است.
علی (ع) دربارهی دنیا چنین میگوید:
«و الدنیا دار منی لها الفناء و لاهلها منها الجلاء و هی «حلوه خضراء» و قد عجلت للطالب و التبست بقلب الناظر، فارتحلوا منها باحسن ما بحضرتکم من الزاد و لا تسالوا فیها فوق الکفاف و لا تطلبوا منها اکثر من البلاغ» [34].
این جهان سرایی است که برای خود آن نابودی سرنوشت شده است و برای ساکنان آن کوچ کردن و جدایی، «لعابی شیرین و منظرهای سبز و خرم دارد» با شتاب به سوی خواستار خویش گام برداشته است و دوستیش با دل نگران در هم آمیخته است، پس شما با بهترین توشهای که در دسترس دارید از آن سرزمین رخت سفر بربندید و تا در آن زیست میکنید افزون از نیاز درخواست نکنید و بیشتر از آن اندازه که به مقصدتان میرساند نخواهید.
و در وصف آن میگوید:
«ما اصف من دار اولها عناء و آخرها فناء! فی حلالها حساب و فی حرامها عقاب. من استغنی فیها فتن و من افتقر فیها حزن و من ساعاها فاتته و من قعد عنها و اتته و من ابصربها بصرته و من ابصر الیها اعمته.» [35]. چگونه از سرایی نشانی دهم که سرآغاز آن رنج است و خستگی و سرانجام آن نیستی و نابودی! در برابر داراییهای روا و حلال آن به حساب رسیدنی در کار است و در برابر داراییهای ناروا به دست آمدهاش کیفری در انتظار است. هر کس در این جهان خود را بینیاز احساس کرد فریب خورده از راه منحرف میگردد و آن کس که در آن به تنگدستی افتاد دچار اندوه میگردد، شخصی که برای دست یافتن بر آن به سویش شتافت خود را از دسترس او دور میدارد و کسی که به دنبالش نرفت و به زمین نشست از او فرمان برد، آن کس که بوسیلهی دنیا به امور نگریست دنیا بینشی روشن بدو دهد و کسی که دنیا را هدف دانست و بدان خیره شد کورش گرداند و جز پدیدههای ظاهر چیز دیگری را نتواند دید.
آری در نظر اسلام دنیا و همهی نعمتهای الهی و امکانات این جهانی ابزارها و وسایلی هستند که اگر به شیوهی درست و با آگاهی به وسیله بودن آنها، مورد استفاده قرار گرفتند، رسانندهی انسان به مقصد و هدف میباشند، لیکن اگر آن ابزارها خود هدف شدند، انسان را در حد خود، که بسی پستتر از مرز انسانیت است، نگاه میدارند و نمیگذارند به پیش روند، چشمشان از تابش زرق و برقها و تجملات و ثروتها و قدرتها خیره شده نمیتوانند جای دیگری را دید که از آن مرز فراتر روند، همچون کسی که نور افکنی بسیار روشن میبیند اگر از پرتو آن برای عبور به سوی مقصد سود جوید و خود آن را نخواهد، به خوبی راه را یافته شتابان حرکت میکند، اما اگر بسیاری نور او را تحت تاثیر قرار داد و بدان چشم دوخت، کور میگردد و هیچ جایی را نمیتواند بیابد و از حرکت نیز میماند.
امیرالمومنین در همهی دوران زندگیش به آگاه ساختن و تربیت کردن افراد همت گماشته بود، همینکه میدید کسی آگاه نیست یا شناخت درستی از جهان ندارد و راه افراط و تند روی یا تفریط و کندروی را در پیش گرفته او را آگاه میکرد و بر راه درست قرار میداد. شنید شخصی بدون توجه به حقیقت امر از دنیا بدگویی میکند، در حالی که بیشتر از دیگران به دنبال دنیا شتابان است، برای اینکه هم گوینده را به راه درست اندازد و هم به دیگران راه روشن را بنمایاند گفت: «ایها الذام للدنیا، المغتر بغرورها، المخدوع باباطیلها! اتغتر بالدنیا ثم تذمها؟ انت المتجرم علیها، ام هی المتجرمه علیک؟ متی استهوتک، ام متی غرتک؟ ابمصارع آبائک من البلی، ام بمضاجع امهاتک تحت الثری؟ کم عللت بکفیک و کم مرضت بیدیک! تبتغی لهم الشفاء و تستوصف لهم الاطباء، غداه لا یغنی عنهم دواوک و لا یجدی علیهم بکاوک. لم ینفع احدهم اشفاقک و لم تسعف فیه بطلبتک و لم تدفع عنه بقوتک! و قد مثلت لک به الدنیا نفسک و بمصرعه مصرعک.»
ای که فریبخوردهی این جهان هستی و نیرنگ باختهی پوچیهایش و در همان حال سرزنشگرش میباشی! آیا رواست که فریبش را بپذیری و به سرزنش آن بنشینی؟ تو دنیا را به جرم و گناه متهم میکنی، یا او باید ترا مجرم شناسد؟ کی خواستار سرگردانیت شده، ترا به عشق خود شیفته کرده است؟ یا چه هنگام ترا فریفته است؟ آیا با نابود کردن پدرانت از پوسیدگی؟ یا با افکندن مادرانت در زیر خاک؟ چه اندازه با دستانت بیمار داری کردهای و چه مقدار با توان خود به پرستاری پرداختهای! برای آنان بهبودی خواستهای و از پزشکان تجویز دارو تقاضا کردهای و چون بامداد فردا بر آنان بر آمده نه دارویت بیماری را از وجودشان بریده است و نه گریهات سودی بدیشان بخشیده است. دلسوزی و نگرانیت به آن بیماران نفعی نرساند، در این میان تو به خواست خود دست نیابی و درد و مرگ را با نیرویت از وجودش نرانی! و دنیا با این کار خود نمونهای گویا برای خودت نشان داده است و با مرگش مرگ ترا در برابر چشمانت نمایان کرده است.
«ان الدنیا دار صدق لمن صدقها و دار عافیه لمن فهم عنها و دار غنی لمن تزود منها و دار موعظه لمن اتعظ بها. مسجد احباء الله و مصلی ملائکه الله و مهبط وحی الله و متجر اولیاء الله: اکتسبوا فیها الرحمه و ربحوا فیها الجنه. فمن یذمها و قد آذنت ببینها و نادت بفراقها و نعت نفسها و اهلها، فمثلت لهم ببلاء و شوقتهم بسرورها الی السرور؟ راحت بعافیه و ابتکرت بفجیعه، ترغیبا و ترهیبا و تخویفا و تحذیرا، فذمها رجال غداه الندامه و حمدوها آخرون یوم القیامه، ذکرتهم الدنیا فتذکروا و حدثتهم فصدقوا و وعظتهم فاتعظوا» [36].
بیگمان دنیا سرای درستی و راستی است برای آن کس که راه راست را با آن در پیش گرفت و جایگاه عافیت است برای شخصی که آموزشهایی از آن دریافت، و سرزمین بینیازی برای آن کو توشه از آن برداشت و پایگاه پند دهی برای کسی که به پندش گوش فرا داد. این جهان جایگاهی است که دوستان خدا در برابرش پیشانی بندگی بر خاک نهند و نمازخانهی فرشتگان خدا و فرودگاه وحی خدا، بنیادی برای داد و ستد دوستان ناب خداست: رحمت خدا را در همین جهان به دست میآورند و بهشت را در آن به سود میبرند. بنابراین چه کسی تواند دنیایی را سرزنش کرد که دور شدن خود را به آگاهی همگان رسانیده، جدا گردیدن را ندا در داده، خبر مرگ خودش و خانوادهاش را اعلام کرده، با گرفتاریهای خود گرفتاری را نمایان ساخته و با شادمانیش آنان را به شادمانی فراخوانده است. شامگاهان عافیت ارزانی دارد و بامدادان دردی سهمناک به ارمغان آرد، تا بدین وسیله زمینهی تلاش با رغبت را فراهم گرداند و از دردها و گرفتاریها بترساند، به بیم دادن بپردازد و از خطرها آگاه سازد. اشخاصی فردای پشیمانی به سرزنش و بدگوییش نشستهاند و افرادی دیگر در روز رستاخیز به ستایش آن برخاستهاند، زیرا در همین جهان وظیفهی آنان را یادآوری کرد و شنیدند و به گوش جان سپردند و با زبان حوادث با آنان سخن گفت و راستش دانستند و به پند دادنشان پرداخت و پذیرفتند.
زهد نیز از جمله مفاهیمی است که بطور ناشایست دریافت شده است و در جای بایستهی خود به کار برده نمیشود، هر کس، یا هر گروهی، از ظن و گمان خود با آن یار و همساز شده اسرار آن را از درونش نجسته است. گروهی آن را دست شستن از هر نوع فعالیت این جهانی و پرداختن به کار آن جهانی دانند و دستهای زهد را بد زندگی کردن و به وظایف فردی و اجتماعی توجه نداشتن و از انسانها بریدن و به کوه و جنگل پناه بردن تلقی کنند و برخی از افراد نیز یکی از ویژگیهای زاهد، مثل: قناعت یا خرسندی، یا رضا یا توکل و مانند اینها را همهی زهد به شمار میآورند، لیکن امیرالمومنین با بینش قرآنی خود، زهد را بطور جامع و رسا میشناساند و برای کسانی نیز که از عهدهی رسیدن به نهایت مقصد برنمیآیند، راهی ترسیم میکند که ناامید نگردند و با هر توان که دارند به حرکت درآیند:
«ایها الناس، الزهاده قصر الامل و الشکر عند النعم و التورع عند المحارم، فان عزب ذلک عنکم فلا یغلب الحرام صبرکم و لا تنسوا عند النعم شکرکم، فقد اعذر الله الیکم بحجج مسفره ظاهره و کتب بارزه العذر واضحه.» مردم! زهد عبارت است از: کوتاهی آرزو و سپاسگزاری در برابر نعمتها و پارسایی و برکناری در برابر ناشایستها، اگر نتوانستید بدین یک عمل کنید جاذبهی حرام و ناروا بر نیروی پایداری شما پیروز نگردد و به هنگام برخورداری از نعمتها وظیفهی سپاسگزاریتان را فراموش نکنید، زیرا خدا با دلیلهایی که روشنگر و آشکارند و با کتابهایی که با برهان برجسته و گویا بهانهها را بریدهاند، جای عذر و بهانهای برای شما نگذاشته است.
درازی آرزو انسان را به دنبال تخیلات واهی و تصورات میان تهی میکشاند و از واقعیتها و کارهای خردمندانه و عملی دور میگرداند، لذا باید آرزو و امید داشت، لیکن بدان اندازه که هماهنگ با واقعیتها باشد و در زندگی بتوان برای رسیدن بدان برنامهریزی کرد. شکر نعمت نیز شناختن درست نعمت و نعمت دهنده است و پس از شناخت، استفاده درست و شایسته از نعمت میباشد، بدین ترتیب هر چه انسان نعمت را شایستهتر به کاربرد از آن نعمت بیشتر برخوردار میگردد، لذا پروردگار میفرماید:
«و اذتاذن ربکم لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید.» [38]. و هنگامی که پروردگارتان اعلام کرد: بیگمان اگر سپاس گزارید حتما بر نعمت و بهرهی شما میافزایم و اگر نعمت را نادیده گرفتید و بطور شایان مورد استفاده قرار ندادید شک نیست که هر آینه با عذاب سخت من رو به رو خواهید شد.
یکی از موارد شکر، درک نعمت انسانیت و بزرگترین ویژگی آن اراده و آزادی گزینش است، در برابر این نعمت، شایسته است انسان گرد نارواها و ناشایستهها نگردد، تا بدین وسیله بر نعمت اراده و آزادیش افزون گردد، لیکن نارواها گاه چنان جاذبههایی دارند که افراد را به سوی خود میکشانند، امیرالمومنین به چنین کسان که دارای ارادهای استوار نیستند، سفارش میکند که پیوسته در برابر نارواها پایداری پیشه کنند و نگذارند خواستها و گرایشهای حیوانی بر آنان چیره گردند و بدین وسیله خود را به سطح والای یک انسان پروا پیشه برسانند و فراموش نکنند که به دست آوردن این نیرو نیز از نعمتهای بزرگ خدایی است که بوسیلهی پیامبران و کتابهای نازل شده بر آنان بشر را به روشنی راهنمایی کرده، راه و چاه را بدو نشان داده جای هیچگونه عذر و بهانهای باقی نگذاشته است.
در جای دیگری امام دربارهی زهد میفرماید:
«الزهد کله بین کلمتین من القرآن، قال الله سبحانه:«لکیلا تاسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم» [39]. و من لم یاس علی الماضی و لم یفرح بالاتی، فقد اخذ الزهد بطرفیه.» [40].
همهی زهد در دو جمله از آیات قرآن گنجانیده شده است، خدای سبحان گفته است: «برای اینکه برای آنچه از دست دادهاید ناراحت و اندوهگین نشوید و بوسیلهی آنچه به شما داده است شاد و سبکسر نگردید». و هر کس بر گذشته اندوهگین نگردیده است و به آینده با شادی دل نبسته است، در واقع هر دو سوی زهد را در اختیار گرفته است.
این حالت نیز در نتیجهی شناخت پروردگار آفریننده و توانا و حکیم و شناخت جهان و خویشتن به دست میآید، زیرا گذشته از دست رفته است، نباید اندوهگین از دست رفتهها شد، بلکه باید از آنها درس آموخت و راه حال را در پرتو آنها ترسیم کرد و به واقعیتها گروید، به آینده نیز شایسته نیست همچون آرزوهایی دور و دراز چشم دوخت و به نعمتهای موجود و به آنچه در عالم خیال میپنداریم به دست خواهیم آورد دل ببندیم که آن هم ما را از واقعیتها، از خود، از جهان، از حقایق آینده و مسیر دور و درازی که در پیش داریم و از مقصد، یعنی زندگی جاویدان آن جهانی، ناآگاه میکند.
بنابراین، در بینش قرآنی و الهی امیرالمومنین، دنیا جایگاهی است به صورت ایستگاهی موقت در میان راه که امکانات فراوانی به عنوان وسیله در آن موجود است، اگر ما از آن امکانات چون وسیله و ابزار و توشهی راه سود جوییم و مقصد را از یاد نبریم، جایگاهی مقدس خواهد بود و ما سودهای زندگی مادی را به ارزشهای زندگی جاودان حقیقی تبدیل کردهایم، اما اگر این جایگاه، همیشگی دانسته شد و امکانات و وسایلش به عنوان هدف پنداشته شد و سخت بدان بسته شدیم، از دیدن حقایق ناتوان میگردیم و از حرکت به سوی بینهایت باز میمانیم و در محیطی پست و بدتر از آغل چون حیوان به زیستی بیارزش فرو میافتیم. زهد نیز همین تلقی درست از این جهان و متعلقات و دادههای آن است.