امام وامامت در قرآن کریم و تاثیر امامت در دنیا و آخرت

  • تفسیر وشرح

    سوره ۱۷: الإسراء - جزء ۱۵

    امام وامامت در قرآن کریم

     تاثیر امام وامامت در دنیا وآخرت

    بسم الله الرحمن الرحیم

    یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُوْلَئِکَ یَقْرَؤُونَ کِتَابَهُمْ وَلاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلًا ﴿۷۱﴾

    ترجمه مشکینی

    (به یاد آر) روزى که هر گروهى از مردم را با پیشواى خود (که از وى پیروى داشته‏اند) و با کتاب آسمانى‏شان (براى دریافت کتاب عمل) فرامى‏ خوانیم. پس کسانى که کتاب (عمل) آنها به دست راستشان داده شود آنها کتاب خود را مى‏خوانند، و به اندازه رشته پشت هسته خرما هم (که کمترین چیز است) ستم نبینند (نه بیش از اندازه گناهشان کیفر ببینند و نه کمتر از استحقاقشان پاداش گیرند) 

     

     

    معنی لغات کلیدی:

    نَدْعُو: فرامیخوانیم - یَوْم : وَقْت- مَعْرَکَة - أُنَاسٍ :گروهی آز مردم - أُوتِیَ :داده شود - بِیَمِینِهِ:دست راستش - یَقْرَؤُونَ:می خوانند - وَلاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلًا :ذره ای به آنان ظلم نمی شود - فَتِیلًا: رشته وسط هسته خرما

    سوره الاسراء آیه17

    یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ - و روزى را به یاد آورید که هر گروهى را به همراه پیشوایشان فرا مى‏خوانیم.

    در بخش اول آیه برروی کلمه امام تاکید شده که کما بیش کل آیه را تحت الشعاع قرارداده برای رسیدن به فهم بهترو درک بیشتر آیه معنی کلمه امام وامامت را در فرهنگ شیعه جستجو می کنیم.

    معنای لغوی امام وامامت در فرهنگ شیعه

    امامت در لغت به معنای پیشوایی و رهبری است. در زبان عربی، کلمه امام، به معنای فرد یا چیزی است که به او اقتدا می‌شود. با توجه به همین معنا، برای امام مصادیق و مثال‌هایی ذکر شده است مانند: قرآن کریم، پیامبر گرامی اسلام(ص)، جانشین پیامبر(ص)، امام در نماز جماعت، فرمانده سپاه، راهنمای مسافران، ساربان و راهنمای شتران و دانشمندی که از او پیروی می‌شود.

    واژه امام در قرآن

    قرآن کریم، واژه امام را هم برای برخی انسانها به کار برده است و هم برای اشاره به موجودات دیگر؛ کاربردهای غیر بشری امام عبارتند از: لوح محفوظ[سوره یس آیه12]، راه آشکار[سوره مجد آیه 79]و کتاب آسمانی حضرت موسی.[سوره هود آیه17]

    کاربرد قرآنی این واژه برای اشاره به انسانها بر دو صورت است: امام حق و امام باطل.

    مصادیق امام حق عبارتند از: پیامبران الهی،[سوره بقره آیه124] بندگان شایسته خداوند[سوره فرقان آیه74] و مستضعفان "سوره قصص آیه5"

     پیشوایان کفر مانند فرعون و کارگزاران حکومت او، مصادیق امام باطل در قرآن کریم‌اند. "سوره توبه آیه12و سوره قصص آیه41"

    در آیه ای قرآنی کلمه امام به گونه‌ای به کار رفته است که همه کاربردهای پیشین را شامل می‌ شود: وَیوْمَ نَدْعُو کلّ أُناس بِإِمامِهِم.

    اهمیت در قیامت

    بر اساس قرآن کریم، روز قیامت هر کسی به سمت پیشوا و رهبر خویش میرود:

    یوْمَ نَدْعُو کلّ أُناس بإِمامِهِمْ (ترجمه: [یاد کن] روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان فرا میخوانیم.)

    این مطلب، در حدیثی که شیعه و اهل سنت از امام رضا(ع) نقل کرده‌اند نیز آمده است. بر این اساس، روز قیامت هرگروهی را با نام کتاب آسمانی و سنت پیامبر و امام زمان آنها فرا میخوانند. "مجمع البیان ج3 ص43"

    در احادیث متعددی از امامان شیعه (علیهم السلام) روایت شده که نماز، زکات، روزه، حج و ولایت ارکان اسلام به شمار میروند و در این میان ولایت از جایگاه برتری برخوردار است، زیرا کلید و راهنمای آنها میباشد. "اصول کافی ج 2-ص16حدیث5و6"

    احادیث مرتبط:

    پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله فرمودند:

    إنّ أئمّتَکُمْ وَفْدُکُمْ إلَى اللّه ِ، فانْظُروا مَنْ تُوفِدونَ فی دِینِکُمْ وصَلاتِکُمْ ؛

    همانا امامان شما نمایندگان شما نزد خدایند؛ پس، بنگرید که در دین و نماز خود چه کسانى را نماینده مى کنید. بحار الأنوار: 23/30/46

    پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله فرمودند:

    مَن ماتَ وَهُوَ لا یَعرفُ إمامَهُ ماتَ مِیتةً جاهلیّةً؛

    هر که بمیرد و امام خود را نشناخته باشد به مرگ جاهلی مرده است.

    بحار الأنوار: 23/76/1

    امیرالمومنین علی (علیه ‌السلام) فرموده است:

    امامان، رهبران و راهنمایان خداوند بر بندگان او هستند و کسی داخل بهشت نخواهد شد، مگر این که آنان را بشناسد و آنان نیز او را بشناسند، و کسی داخل دوزخ نخواهد شد، مگر این که آنان را انکار کند و آنان نیز او را انکار نمایند."نهج البلاغه252"

    امام صادق علیه السّلام فرمودند:

    إذا کانَ یومُ القِیامةِ ... یَأتی النِّداءُ مِنْ عِنْدِ اللّه ِ جلَّ جلالُهُ: ألَا مَنِ ائْتَمَّ بإمامٍ فی دارِ الدُّنیا فَلْیَتَّبِعْهُ إلى حَیْثُ یَذْهَبُ بهِ ، فَحِینَئذٍ «تَبَرَّأ الَّذینَ اتُّبِعُوا مِنَ الّذینَ اتَّبَعُوا...» [ البقرة: 166]؛

    چون روز قیامت شود... از سوى خداوند جلّ جلاله، ندا مى آید که: هان! هر کس در سراى دنیا به امامى اقتدا کرده است، پس، در پى او به همان جا رود که او را مى برند. در این هنگام است که «پیروى شدگان از پیروان خود بیزارى مى جویند».

    بحار الأنوار: 8/10/3

    امام صادق علیه السّلام فرمودند:

    لا یَقْبَلُ اللّه مِنَ العِبادِ الأعمالَ الصّالحةَ الّتی یَعْمَلونَها إذا تَوَلَّوا الإمامَ الجائرَ الّذی لیسَ مِنَ اللّه ِ تعالى؛

    اگر بندگان، پیشواى ستمگر را که از جانب خدا نیست به زمامدارى گیرند، خداوند کارهاى شایسته اى را که انجام مى دهند نخواهد پذیرفت. الأمالی للطوسی: 417 / 939

    امام صادق علیه السّلام فرمودند:

    مَنْ أشْرَکَ مَعَ إمامٍ إمامتُهُ مِنْ عِنْدِ اللّه ِ مَنْ لَیسَتْ إمامَتُهُ مِنَ اللّه ِ کانَ مُشْرِکا باللّه ِ؛

    هرکس پیشواى غیرالهى را با پیشوایى که امامتش از جانب خداست شریک گرداند به خدا شرک ورزیده است. الکافی: 1 / 373 / 6

    امام على علیه السّلام فرمودند:

    یَحتاجُ الإمامُ إلى قلبٍ عَقُولٍ، ولسانٍ قَؤولٍ، وجَنانٍ على إقامةِ الحَقِّ صَؤولٍ؛

    امام باید اندیشه اى خردورز، زبانى گویا و دلى خروشان در راه برپایى حق داشته باشد. غرر الحکم: 11010

     

    مراد از (امامهم) در جمله: (یوم ندعوا کل اناس بامامهم)

    و وقتی از ظاهر آیه استفاده می شود که برای هر طایفه ای از مردم امامی است غیر از امام طایفه دیگر، - چون امام را به جمعیت ها نسبت داده و فرمود (امامهم) - لذا نمی شود مراد از (امام) همان امام در آیه لوح باشد، برای اینکه در آنجا لوح محفوظ را یک امام نامیده که دومی ندارد، و مخصوص به طایفه معینی نیست.

    و نیز ظاهر آیه این است که آیه مورد بحث، تمامی مردم - اعم از اولین و آخرین - را شامل است، در سابق هم در تفسیر آیه (کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ)[406]، گفتیم که اولین کتاب آسمانی که مشتمل بر شریعتی تازه بود کتاب نوح است که کتاب دیگری قبل از آن نبوده، و از اینجا معلوم می شود که نمی توان مراد از امام در آیه مورد بحث را کتاب گرفت، برای اینکه لازمه اش این می شود که امتهای قبل از نوح امام نداشته باشند، چون کتاب نداشتند، و حال آنکه ظاهرش این است که آنها هم امام داشته اند.

    پس نتیجه این می شود که بگوئیم: مراد از (امام هر طایفه) همان اشخاصی هستند که مردم هر طایفه به آنها اقتداء و در راه حق و یا باطل از آنها پیروی می کرده اند، و قبلا هم گفتیم که قرآن کریم هر دو مقتداء را امام خوانده، و امام حق کسی را دانسته که خداوند سبحان او را در هر زمانی برای هدایت اهل آن زمان برگزیده است، حال چه اینکه پیغمبر بوده باشد مانند ابراهیم و محمد (صلوات اللّه علیهما)، و یا غیر پیغمبر.

    و ما در تفسیر آیه (وَإِذِ ابْتَلَی‏ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ)[407] تفصیل این بحث را مطرح کردیم.

    چیزی که هست از آیه ای که درباره فرعون که یکی از امامان ضلال و گمراهی است بحث می کند یعنی از آیه (یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ)[408]، و همچنین از آیه (لِیَمِیزَ اللّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَیَجْعَلَ الْخَبِیثَ بَعْضَهُ عَلَی‏ بَعْضٍ فَیَرْکُمَهُ جَمِیعاً فَیَجْعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ)[409] و غیر اینها از آیات بسیاری دیگر استفاده می شود که اهل ضلال هیچوقت از اولیایشان جدا نمی شوند، و لازمه این سخن آن است که روز قیامت ایشان به اتفاق پیشوایان خود فرا خوانده می شوند.

    @@ترجمه تفسیر المیزان جلد 13 صفحه: 229@@@

    علاوه بر این کلمه (بامامهم) مطلق است، و مقید به امام حق که خدا او را هادی به امر خود قرارش داده باشد نشده، و مقتدای ضلالت عین مقتدای هدایت امام خوانده شده و سیاق ذیل آیه و آیه دومی هم مشعر بر این است که امامی که روز قیامت خوانده می شود آن کسی است که مردم او را امام خود گرفته باشند و به او اقتداء کرده باشند.

    نه آن کس که خداوند به امامتش برگزیده باشد، و برای هدایت به امرش انتخاب کرده باشد، چه اینکه مردم هم او را پیروی کرده باشند و یا کنارش زده باشند.

    پس ظاهر این می شود که مراد از امام هر طایفه، آن کسی است که مردم به پیشوائیش تن در داده باشند، حال چه اینکه امام حق باشد و چه امام باطل.

    و چنین نیست که بعضی پنداشته اند که روز قیامت مردم به اسم امامشان خوانده شوند، مثلا گفته شود (ای امت ابراهیم) و (ای آل فرعون) و (ای آل فلان)، برای اینکه این معنا با ظاهر آیه نمی سازد، آیه شریفه نتیجه و فرع جمله (نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ) را، این دو جمله: یعنی جمله (فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ) و جمله (وَمَن کَانَ فِی هذِهِ أَعْمَی...) قرار داده، و اگر دعوت به امام معنایش آن باشد نتیجه بودن آن دو جمله فرع برای جمله دعوت به امام روشن نیست، چه ربطی هست میان اینکه مردم را به اسم امامشان بخوانند، و میان به دست راست دادن نامه عمل، و یا به کوری در دنیا و آخرت.

    به خلاف اینکه مراد از (دعوت) را - به طوری که از سیاق بر می آید احضار بگیریم که هر طایفه ای با پیشوای خودشان احضار شده و هر که به امام حقی اقتداء کرده و نامه عملش را به دست راستش می دهند، و هر که از معرفت امام حق در دنیا کور بوده، در آنجا هم کور خواهد بود، این آن معنائی است که از تدبر و دقت در آیه به دست می آید.

    اقوال و وجوه مختلف درباره مراد از(امام) در جمله فوق

    البته مفسرین در تفسیر (امام) در آیه مورد بحث نظرات مختلفی دارند.

    بعضی[410] گفته اند که مراد از(امام) کتابی است که از آن پیروی شده است، مانند تورات، انجیل و قرآن، روز قیامت مردم به اسم کتابشان خوانده شوند مثلا گفته می شود: ای پیروان تورات، ای پیروان انجیل، ای پیروان قرآن، از آنجا که قبلا اشکالش را خواندید، دیگر تکرار نمی کنیم.

    @@ترجمه تفسیر المیزان جلد 13 صفحه: 230@@@

    بعضی[411] دیگر گفته اند مراد از (امام) پیغمبر است که پیشوای پیروان حق است، و شیطان و پیشوایان ضلالت که پیشوای رهروان باطل است، و گفته می شود پیروان ابراهیم را بیاورند، و پیروان موسی را بیاورید، پیروان محمد را بیاورید، اهل حق برمی خیزند در حالی که کتابهایشان به دست راستشان داده شده، بعد صدا می زنند پیروان شیطان و رهروان رؤسای ضلالت را بیاورید، عده ای هم به این عنوان حاضر می شوند.

    ولیکن این وجه مبنی بر این است که امام در آیه به معنای عرفیش بوده باشد یعنی آن فرد از عقلا که دیگران به وی اقتداء و از او پیروی کنند، و اگر معنای خاص دیگری در عرف قرآن داشته باشد نمی توانیم حمل بر این معنای عرفی کنیم، و اتفاقا این کلمه در عرف قرآن معنای مخصوصی دارد و لذا هر جا اطلاق شود به آن معنا حمل می شود، و آن عبارت است از کسی که به امر خدا هدایت می کند، و یا در گمراهی به وی اقتداء می شود.

    و از جمله[412] اقوال، یکی دیگر این است که مراد از (امام) نامه اعمال مردم است، همچنانکه گفته می شود: ای اصحاب کتاب خیر، و ای اصحاب کتاب شر و اگر نامه اعمال را امام نامیده برای این بوده که مردم تابع حکم آنند، هر حکمی که کرد چه بهشت و چه دوزخ چاره ای جز اطاعت ندارد.

    این وجه نیز باطل است، و معنا ندارد نامه اعمال و پرونده زندگی افراد، را پیشوا و امام بنامند با اینکه نامه تابع اعمال آدمی است نه اینکه انسان تابع آن باشد، پس اگر آن را تابع بنامیم مناسب تر است تا متبوع، و اما این توجیهی که برایش کرده اند و گفته اند که مردم تابع حکم آن کتابند، آن نیز صحیح نیست، زیرا آنکه اطاعت و پیروی می شود حکمی است که خداوند بعد از پخش نامه ها و پس از سؤال و سنجیدن اعمال و شهادت شهود می کند، نه حکم کتاب، چون کتاب حکم بهشت و دوزخ ندارد تنها مشتمل بر متن اعمال از خیر و شر است.

    از همینجا روشن می شود که مراد از (امام) لوح محفوظ و یا صحیفه اعمال امت نیز - که آیه (کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَی‏ إِلَی‏ کِتَابِهَا)[413] بدان اشاره می کند - نیست، زیرا کتاب در آیه مذکور کتاب امتها است ولی در آیه مورد بحث کتاب فرد فرد اشخاص است که به دستشان داده می شود، آری ظاهر ( فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ ) همین است.

    @@ترجمه تفسیر المیزان جلد 13 صفحه: 231@@@

    و از جمله اقوال[414] یکی این است که: مراد از (امام) مادران است - که امام را جمع ام بگیریم - به دلیل اینکه در روایت آمده روز قیامت مردم را به اسم مادران صدا می زنند پس معنای آیه این است که روزی که مردم را به اسم مادرانشان صدا می زنیم.

    اشکال این وجه این است که با لفظ آیه جور نمی آید، زیرا در آیه فرموده: (می خوانیم هر مردمی را با امامشان) و نفرموده (می خوانیم مردم را با امامشان) و یا (می خوانیم هر انسانی را با مادرش) و اگر واقعا منظور از امام مادران بودند جا داشت به یکی از دو تعبیر آخری فرموده باشد، و آن روایتی هم که گفتند بر طبق این وجه هست به فرض که صحیح باشد و قبولش کنیم تازه یک روایت مستقلی است که ربطی به تفسیر آیه ندارد.

    علاوه بر این، جمع بستن ام (مادر) به امام خود لغت نادری است که کلام خدای را بر چنین معنای نادر حمل نباید کرد، و زمخشری هم در کشاف این قول را از بدعتهای تفاسیر دانسته است[415].

    و از آن جمله این است که گفته اند مراد از (امام) کسی است که به او اقتداء شود، چه عاقل باشد و چه غیر عاقل چه حق و چه باطل، بنابراین قول، انبیاء و اولیاء و شیطان و رؤسای ضلالت و خود ادیان حق و باطل و کتب آسمانی و کتب ضلال و سنت های اجتماعی از خوب و بد همه امامند، بنابراین وجه شاید دعوت هر مردمی با امامشان کنایه از این باشد که هر تابعی در روز قیامت ملازم متبوع، خویش است و (باء) (بامامهم) برای مصاحبه است.

    اشکال این وجه همان اشکالی است که به قول گذشته - که می گفت: مراد از (امام حق) پیغمبر است و مراد از (امام باطل) شیطان) - کردیم، آری در آنجا گفتیم وقتی خود قرآن در این کلمه عرف خاصی دارد نمی توانیم حمل بر معنای عرفی و لغوی کنیم، قرآن امام را در طرف هدایت، عبارت می داند از کسی که به امر خدا هدایت می کند، و در طرف ضلالت مقتدا و پیشوای گمراهان قرار می گیرد، ممکن هم هست بگوئیم: (باء) در (بامامهم) باء آلت است، و معنای آن این است که روزی که هر طائفه ای به وسیله امامش عوت و احضار می شود (دقت فرمائید).

    @@ترجمه تفسیر المیزان جلد 13 صفحه: 232@@@

    علاوه بر این (کتاب)، (سنت)، (دین) و دیگر موارد مذکور، امام مستقل نیستند، بلکه برگشت پیروی از آنها به پیروی از پیغمبر و امام است، و همچنین پیغمبر هم از جهت اینکه امام است به امر خدا هدایت می کند، و اما در جهت اینکه از معارف غیبی خبر می دهد یا پیامهای خدائی را ابلاغ می نماید از این جهت نبی و یا رسول است، و امام نیست، و همچنین اضلال مذاهب باطله و کتب ضلال و سنت های غلط در حقیقت اضلال مؤسسین آن مذاهب و مبدعین آن بدعتها است.

    (وَمَن کَانَ فِی هَـذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فِی الآخِرَةِ أَعْمَی وَأَضَلُّ سَبِیلاً)

    معنای (مَن کَانَ فِی هَـذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فِی الآخِرَةِ أَعْمَی) و وجوهی که در این باره گفته شده است مقابله میان (فِی هَـذِهِ) و (فِی الآخِرَةِ) می رساند که مقصود از (هَـذِهِ) همین زندگی دنیا است، همچنانکه بودن سیاق آیه در مقام بیان یکسانی و مطابقت دنیا با آخرت دلیل بر این است که مراد از کوری آخرت کوری چشم نیست، بلکه نداشتن بصیرت و دیده باطنی است، و همچنین مقصود از کوری در دنیا هم همین است همچنانکه در جای دیگر این کوری را، کوری بصیرت معنا کرده و فرموده (فَإِنَّهَا لاَ تَعْمَی‏ الأَبْصَارُ وَلَکِن تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُور)[416] و نیز مؤید این معنا قرار گرفتن (أَضَلُّ سَبِیلاً) بعد از کوری آخرت است که می رساند مقصود از آن گمراهی و بی بصیرتی است.

    پس معنای آیه این است که هر که در این نشاءه یعنی زندگی دنیا امام حق را نشناسد وراه حق نپیماید چنین کسی در آخرت سعادت ورستگاری را نمی بیند وراه به سوی آمرزش نمی برد.

    از آنچه گذشت روشن گردید اینکه بعضیها گفته اند: اشاره در (فِی هَـذِهِ) به نعمتهائی است که در آیه ذکر شده، و معنایش این است که: (کسانی که در این نعمتها که خدا روزیشان کرده کور باشند، و قدرش را ندانند و شکرش را بجا نیاورند در آخرت هم کور محشور می شوند) صحیح نیست.

    و همچنین اینکه بعضی دیگر گفته اند: مراد از کوری در دنیا نداشتن بصیرت و مراد از کوری در آخرت کوری چشم است صحیح نیست[417] و وجه بطلان هر دو از آنچه گذشت معلوم می شود، علاوه بر این کوری چشم در آخرت چه بسا برگشتنش به کوری بصیرت باشد، برای اینکه خود قرآن کریم قیامت را روز نمایان شدن سریره ها و نهانها خوانده و فرموده (یَوْمَ تُبْلَی السَّرَائِرُ) پس کسی که در آن روز کور دل باشد، کور چشم هم خواهد بود.

    و از ظاهر کلام بعضی مفسرین بر می آید که خواسته اند بگویند کلمه (أَعْمَی) ی دومی افعل و تفضیل و به معنای کورتر است، چون در تفسیر خود آن را به عبارت (اشد عمی) تفسیر کرده، و اتفاقا سیاق هم مساعد تفسیر او است چون جمله (أَضَلُّ سَبِیلاً) که آن هم افعل تفضیل است به آن عطف شده است[418].

    @@ترجمه تفسیر المیزان جلد 13 صفحه: 233@@@

     

    پیامها برگرفته از تفسیر نور

    1- قیامت رافراموش نکنیم. «یوم ندعوا»

     2- تقسیم‏بندى مردم در قیامت، براساس رهبرانشان خواهد بود. «کلّ اُناس باِمامهم»

     3- انسان، ناگزیر الگو و رهبرى را براى خود انتخاب مى‏کند. «کلّ اُناس بامامهم»

     4- مسلمان نباید در مسائل رهبرى، منزوى و بى‏تفاوت باشد. «ندعوا کلّ اُناسٍ بامامهم» زیرا در قیامت به همراه او محشور مى‏شود.

     5 - آثار مسأله انتخاب رهبرى و اطاعت از او، تا دامنه‏ى قیامت ادامه دارد. «ندعوا کلّ اُناسٍ بامامهم»

     6- قیامت، نه تنها دادگاه افراد، بلکه محکمه‏ى بزرگ امّت‏ها و ملّت‏ها و احزاب و مکتب‏ها و حکومت‏ها نیز هست. «ندعوا کلّ اُناسٍ بامامهم»

     7- امامت و ولایت، در متن زندگى مطرح است، نه آنکه صرفاً موضوعى اعتقادى و در حاشیه‏ى زندگى باشد. رهبر، زمینه‏ساز سعادت یا شقاوت مردم مى‏باشد. «کلّ اُناس باِمامهم»

     8 - در قیامت، نیکان از خواندن نامه‏ى عمل خود شاد مى‏شوند. «یقرئون کتابهم» و یکدیگر را صدا مى‏زنند که بیایید نامه‏ى مرا بخوانید. «هاؤم اقروا کتابیه»(164)

     9- انسان عملکرد خود رابه صورت مکتوب دریافت خواهد کرد. «کتابه»

     10- محاکمه‏ى انسان‏ها در قیامت بر اساس دلائل و اسناد مکتوب است. «و لایُظلَمون فَتیلا»

     11- کیفر و پاداش در قیامت، صددرصد عادلانه است. «ولا یُظلَمون فتیلاً»

    164) حاقّه، 19.

    جمع آوری ونگارش:کیومرث شرع الاسلامپور

    منابع:

    1-www.tebyan.net

    2- www.gharaati.ir

    3- www.parsquran.com

    4-fa.wikishia.net

    5- rasekhoon.net

    6-www.ghadeer.org

     

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.