قرآن و ارتباط وبرخورد بادشمنان" مؤمن، نباید به خود سستی راه دهد


قرآن و ارتباط وبرخورد بادشمنان

ویژگی های صلح در اسلام

شرافتمندانه بودن صلح

مؤمن، نباید به خود سستی راه دهد. «یا أیّها الّذین آمنوا... فلاتهنوا»

صلابت و استحکام جبهه داخلی، شرط اساسی پیروزی است. «فلاتهنوا...»

شرح وتفسیر

سوره ۴۷: محمد - جزء ۲۶

«35» فَلَا تَهِنُواْ وَتَدْعُواْ إِلَی السَّلْمِ وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَکُمْ وَلَن یَتِرَکُمْ أَعْمَالَکُمْ

پس سستی نورزید، تا به سازش دعوت کنید، با اینکه شما برترید و خداوند با شماست و هرگز چیزی از (پاداش) اعمالتان را کم نمی کند.  

معنی لغات

لَا تَهِنُوا : سست نشوید –  تَدْعُوا : دراصل : لا تَدْعُوا: فرانخوانید – السَّلْمِ : صلح - أَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ : در حالی که شما برترین –  لَن یَتِرَکُمْ : از شما کم نمی کند.


نکته ها:

جمله «یَتِرَکم» از «وتر» به معنای نقصان و کاهش است.

سؤال: قرآن در یک جا می فرماید: «و ان جنحوا للسلم فاجنح لها»(1) اگر دشمن آغوش خود را برای صلح باز کرد، شما نیز بال خود را بگشایید و پیشنهاد صلح را بپذیرید، امّا این آیه از صلح انتقاد کرده و می فرماید: «فلاتَهنوا و تَدعوا الی السّلم» پس تکلیف چیست و باید به کدام آیه عمل کرد؟

پاسخ: در پاسخ می توان گفت: هر آیه نظر به یک جنبه ای دارد، سازش بر اساس ترس و سستی و رعب زدگی ناپسند است، زیرا آرزو و علاقه دشمنان همین است، «ودّوا لو تدهن فیُدهنون»(2) امّا مدارا که از موضع قدرت و ترحم بر ضعیف است، پسندیده می باشد. چنانکه آهسته رفتن گاهی بر اساس ضعف جسمی است و گاهی برای همراهی با کودکان و سالمندان که توان تند رفتن ندارند. اسلام می فرماید: شما از نظر روحیه، قدرت و امکانات باید در مرحله عالی باشید و در آن حال اگر دشمن تقاضای صلح کرد بپذیرید.

مراد از معیّت و همراهی خداوند با مؤمنان «و اللّه معکم»، معیّت عمومی خداوند، که فرموده است: «هو معکم این ما کنتم»(3) نیست، بلکه معیّت خاص است که در اینجا به معنای عزّت و نصرت و هدایت ویژه الهی نسبت به مجاهدان راه اوست.(4) چنانکه در آیات دیگر نیز به این همراهی خاص اشاره شده است: «انّ اللّه لمع المحسنین»(5)

هنگامی که خداوند متعال خطاب به مؤمنین فرمود: «و انتم الاعلون» امکان داشت که برخی مؤمنان با دیدن کمی نفرات خودی و کثرت نفرات و تجهیزات و قدرت دشمن دچار تردید و دودلی شوند، لذا خداوند بلافاصله فرمود: «واللّه معکم».(6)

پیام ها:

1- مؤمن، نباید به خود سستی راه دهد. «یا ایها الّذین آمنوا... فلا تهنوا»

2- صلابت و استحکام جبهه داخلی شرط اساسی پیروزی است. «فلا تهنوا...»

3- پیشنهاد صلح و سازش، از جانب جبهه ایمان مطرح نمی گردد. «فلاتهنوا و تدعوا الی السلم» (ولی اگر دشمنان پیشنهاد دادند و به مصلحت بود پذیرفته می شود. «و ان جنحوا للسلم فاجنح لها»)

4- به مسلمین روحیه بدهید و ارزش آنان را به خودشان تذکّر دهید. «و انتم الاعلون واللّه معکم»

5 - امداد های الهی همواره با مؤمنان مجاهد است. «واللّه معکم»

6- خداوند، پاداش مجاهدان را تضمین نموده است. «و لن یترکم اعمالکم»

(1) انفال، 61.-( 2) قلم، 9.-( 3) حدید، 4. – (4) تفسیر فرقان.

(5) عنکبوت، 69. - (6) تفسیر کبیرفخررازی.

 

ویژگی های صلح در اسلام

اسلام ، آخرین و کامل ترین دین الهی است و به حکم غنای ذاتی و مطابقت با فطرت انسانی و قدرت اقناع و تغذیه اندیشه ها و ویژگی  عقلانی بودن این دین ، صلح و آرامش ، مطلوب و استقرار آن هدفی متعالی است ، اما این صلح باید ویژگی هایی داشته باشد:


1- شرافتمندانه بودن صلح

اسلام خواهان صلح شرافتمندانه ، مسالمت آمیز ، با احترام و رعایت حقوق متقابل است . در اسلام ، اعتقاد به صلح به معنای پرهیز از جنگ به هر قیمت و تحت هر شرایطی نیست و هرگز نمی توان به بهانه صلح طلبی از جنگ با دشمن متجاوز روی گردان شد ، یا ندای صلح خواهی او را که در واقع پوششی برای تثبیت یا ادامه تجاوز و ارائه یک چهره صلح طلبانه است ، اجابت کرد . تجاوز را با صلح پاسخ گفتن ، در واقع تسلیم در برابر ظلم و زیر پا گذاشتن شرافت انسانی و از همه مهم تر تشویق متجاوز و مشروعیت دادن به تجاوز است . صلح و سازشی که کرامت انسانی مسلمانان را به ننگ خواری و حقارت آلوده سازد و ظلم و تجاوز را بر کرسی مشروعیت بنشاند ، به هیچ وجه مورد تأیید اسلام نیست .

از این رو قرآن در خواست صلح را در شرایطی که جنگ تنها چاره است ، به عنوان سازشی ذلت بار نکوهش و نهی می کند :

فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلى السلْمِ وَ أَنتُمُ الأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَکُمْ وَ لَن یَترَکمْ  أَعْمَلَکُمْ ( محمد ، 35)

در کتاب کنز الدقایق در تفسیر عبارت « و تدعُوا إلی السَّلم » آمده است : « وَ لا تَدعُوا إلی الصُلحِ خَوراً وَ تَذَلُّلاً »  ،  یعنی از روی خواری و ذلت ، دشمنان را به صلح نخوانید .

عزت اسلام و امت اسلامی از ملاکهای اساسی مشروعیت صلح است که نمی توان آن را نادیده گرفت . امام علی (ع) ترجیح صلح برجنگ را در صورتی می پذیرد که سستی و خللی در عقیده به اسلام رخنه نکند، از این رو امیر مؤمنان علی (ع) می فرماید :  «مسالمت و صلح را از آن گاه که موجب سستی در اسلام نگردد ، از جنگ سودمند تر یافتم .»

البته به این نکته باید توجه داشت که در همه مواردی که بنابر مصالحی ، چاره ای جز پذیرفتن صلح نیست ، یا صلح بیشتر هدف را برآورده می سازد ، عزت اسلامی خدشه دار نمی گردد . آنچه مهم است ، هدف از پذیرش صلح است . اگر هدف ، حفظ اسلام ، تداوم وحدت مسلمانان ، هویدا ساختن چهره حقیقی متجاوز و مانند آن باشد ، صلح برای اسلام و مسلمانان عزت آفرین است . برای تبیین بیشتر به جا است به صلح مهم و تاریخ ساز حدیبیه توجه کنیم . انعقاد پیمان صلح با مشرکان و پذیرفتن شروط آنان از سوی پیامبر (ص) ، برخی مسلمانان را براین پندار وا داشت که با این پیمان عزت مسلمانان خدشه دار گردید ،  اما قرآن آن را فتح مبین خواند  ، و در جایی دیگر ، از آن بعنوان مقدمه فتح قریب یاد کرد .  پس چگونه ممکن است ، چنین صلحی ، موجب ذلت مسلمانان و عزت دشمنان آنان گردد ؟ !


2 - ریشه دار بودن صلح

صلح در اسلام ، صوری و ظاهری نیست و صلح طلبی تنها یک ادعا و تاکتیک موقت و گذرا و حربه ای تبلیغاتی برای ارائه چهره ای بشر دوستانه و خلع سلاح رقیب بشمار نمی رود ، بلکه از ژرفای رأفت و شفقت دین اسلام به خلق و حرص و ولع بسیار به سعادت آنان سرچشمه می گیرد .

صلح در اسلام به پشتوانه ای از صداقت ، احترام عمیق به حقوق واقعی بشر و علاقه وافر به حفظ جان و مال و آبروی انسانها و آزادی تفکر و انتخاب آگاهانه بشر متکی است . از این رو ، ندای صلح را آن گاه ارزشمند و راه گشا می داند که از جان انسانهای با وجدان و آگاه و نوع دوست و خیر خواه برخیزد ، نه از زبان انسانهای دو چهره خود خواه و بی تفاوت . گواه این مدعا این است که اسلام حق حیات انسانها را به عنوان حق اصیل و طبیعی ، سخت محترم می شمرد و حفظ زندگی یک نفر را با حفظ حیات همه انسانها برابر و کشتن یک نفر را از روی ظلم و فساد با کشتن همگان یکسان می داند مِنْ أَجْلِ ذَلِک کتَبْنَا عَلى بَنى إِسرءِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسا بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فى الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاس جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاس جَمِیعاً  وَ لَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسلُنَا بِالْبَیِّنَتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیراً مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِک فى الأَرْضِ لَمُسرِفُونَ(مائده ، 32)

زیرا همه انسانها در حقیقت انسان بودن ، مشترک اند و هر کس چنین حقیقتی را برای یک نفر قائل نباشد ، برای هیچ کس قائل نخواهد بود .

اسلام برای حفظ گوهر شریف حیات و نشان دادن اهمیت زیادی که برای آن قائل است ، حق قصاص را برای صاحبان خون به ناحق ریخته در نظر گرفته است . بر این مدعا آیات و روایات زیادی دلالت دارد از جمله آیه « وَ لَکُمْ فى الْقِصاصِ حَیَوةٌ یَأُولى الأَلْبَبِ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ » (بقره ، 179)

وکلام امام علی (ع) خطاب به مالک اشتر می فرماید :  «و بپرهیز از خون ها و ریختن خونها به ناروا که چیزی چون ریختن خون به ناحق - آدمی - را به کیفر نرساند و گناه بزرگ نگرداند و نعمت را نبرد و رشته عمر را نبُرد ، و خداوند سبحان روز رستاخیز نخستین داوری که میان بندگان کند ، در خو نهایی باشد که از یکدیگر ریخته اند . پس حکومت خود را با ریختن خونی به حرام نیرومند مکن که خون به حرام ریختن قدرت را به ناتوانی و سستی کشاند ، بلکه دولت را از صاحب آن به دیگری بگرداند .»


3- فراگیر و  همه جانبه بودن صلح

صلح در اسلام صلحی همه جانبه است ، همه شئون زندگی را تحت الشعاع قرار می دهد .

اسلام در ابتدا ، صلح و آرامش را در نهان انسان با ایجاد سازش میان قوای درونی و ارضای خواسته های طبیعی تحت حاکمیت عقل و به دور از هرگونه افراط و تفریط می آفریند . سپس پای در محیط خانواده می گذارد و اساس این کانون را بر پایه صلح و آرامش بنیان می نهد و اعضای آن را به برقراری روابطی صمیمانه توصیه می کند ، بر این مدعا آیاتی دلالت دارد از جمله آیات  و به هنگام اختلاف و کدورت ، باز راه سازش و مسالمت را پیشنهاد می کند .

«وَ إِنِ امْرَأَةٌ خَافَت مِن بَعْلِهَا نُشوزاً أَوْ إِعْرَاضاً فَلا جُنَاحَ عَلَیهِمَا أَن یُصلِحَا بَیْنهُمَا صلْحاً  وَ الصلْحُ خَیرٌ  وَ أُحْضرَتِ الأَنفُس الشحَّ  وَ إِن تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرا  »ً(نساء ، 128) در محیط اجتماعی نیز مؤمنان را برادر یکدیگر می خواند. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصلِحُوا بَینَ أَخَوَیْکمْ  وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ »(حجرات ، 10) و از آنان می خواهد ، تا در میان خود بزر محبت بیفشاند .

«قُلْنَا اهْبِطوا مِنهَا جَمِیعاً  فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِّنى هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَاى فَلا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ »(بقره ، 38)  و یکدیگر را به دوستی دعوت کنند و اگر میان دو گروه درگیری و حتی نبرد مسلحانه رخ داد ، آنان را صلح و سازش دهند . «وَ إِن طائفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصلِحُوا بَیْنهُمَا  فَإِن بَغَت إِحْدَاتُ‏مَا عَلى الأُخْرَى فَقَتِلُوا الَّتى تَبْغِى حَتى تَفِى‏ءَ إِلى أَمْرِ اللَّهِ  فَإِن فَاءَت فَأَصلِحُوا بَیْنهُمَا بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطوا  إِنَّ اللَّهَ یحِب الْمُقْسِطِینَ » (حجرات ، 9)  همچنین ، امت اسلامی را با توصیه به اطاعت رهبر عادل و رعایت قوانین و احکام اسلام ، به یاری حکومت عدل فرا می خواند . در واپسین مرحله ، فراتر از دنیای اسلام ، پیروان ادیان الهی را به بازگشت به کلمه مشترک میان آنها و مسلمانان که همانا توحید و پرهیز از شرک و بت پرستی است ، فرا می خواند .

« قُلْ یَأَهْلَ الْکِتَبِ تَعَالَوْا إِلى کلِمَةٍ سوَاءِ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکمْ أَلا نَعْبُدَ إِلا اللَّهَ وَ لا نُشرِک بِهِ شیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِّن دُونِ اللَّهِ  فَإِن تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشهَدُوا بِأَنَّا مُسلِمُونَ » (64 ، آل عمران)

اسلام با این دعوت همگانی که فطرت همه انسانها  البته در صورتی که غبار جهل و خرافه آن را نپوشیده باشد ، بدان پاسخ مثبت می دهد ، زمینه تحقق صلح حقیقی را فراهم می کند و بر این باور است که پذیرش آگاهانه و داوطلبانه اسلام و استقرار حکومت جهانی اسلام به عنوان وعده تخلف ناپذیر الهی ، راه استقرار صلح حقیقی و همیشگی است ؛ مقصدی که کاروان عظیم بشری به سمت آن در حرکت است و روزی به آن خواهد رسید .


روایات تاکید کننده بر صلح

از مطالعه روایات و احادیث چنین بر می آید که صلح و ایجاد رابطه محبت ، مودت و دوستی با غیر مسلمانان در روابط خود با دیگران می توانند از آن بهره گیرند ؛ چه این که ، آیین فطرت است و هرگز با احساسات طبیعی و انسانی بشر ضدیت ندارد . اسلام به این نکته توجه می کند که با ایجاد جو آرام و مودت آمیز می توان با مخالفان عقیدتی خود به گفت و گو و جدال احسن پرداخت . پیشوایان اسلام ، پیوسته به رعایت عدالت ، انصاف ، ادای حقوق و پرهیز از آزار و اذیت پیروان مذاهب دیگر توصیه می کردند که در اینجا به چند نمونه آن اشاره می شود :

روایت اول از پیامبر (ص) : « مَن آذی ذَمیاً فَأَناخَصمُهُ وَ مَن خَصمُهُ خَصَمتُهُ یومَ القِیامَة ِ. » 

هر کس اهل ذمه ای را آزار رساند ، من دشمن او خواهم بود و هر کس من دشمن او باشم ، روز قیامت دشمنی خود را با او آشکار خواهم کرد .

روایت دوم از پیامبر (ص) :« مَن ظَلَم مُعاهداً و کَلَّفَه فَوقَ طاقَتِه فأنا خصمُهُ یوم القیامهِ » .

هر کس به یکی از معاهدان اسلام ، ستم روا دارد و بالاتر از طاقت او تکلیفی بر او تحمیل کند ، روز قیامت خودم دشمن او خواهم بود .

روایت سوم از پیامبر (ص) : «مَن آذی ذِمیّاً آذانی »  .

هر کس اهل ذمه ای را آذار رساند ، مرا آزرده است .

روایت چهارم از پیامبر (ص) : «من ظَلَمَ مُعاهِداً اَو اِنتَقَضَهُ حقَّه أو کَلَّفَهُ فوقَ طاقَتِه أو أخذَ منه شیئاً بغیرِ طیبِ نفسه فأناَ حَجیجُه یوم القیامَهِ » .       

هر کس به هم پیمانی از غیر مسلمانان ستم کند یا حقّش را از بین ببرد یا بالاتر از طاقتش تکلیفی بر او تحمیل کند یا چیزی بدون رضایت از او بگیرد ، من روز قیامت با او محاجه خواهم کرد .

روایت پنجم از پیامبر (ص) :  «مَن قَذِف ذمیّاً حُدَّ له یومِ القِیامةِ بِسیاطٍ مِن نارِ  »  .

هر کس پیروان مذاهب دیگر را که در ذمّه قرار دارند ، تهمت بزند ، روز قیامت با تازیانه های آتشین مجازات خواهد شد .

روایت ششم از ابن عباس از پیامبر (ص) :  « تَصَّدَّقوا علی أهل الأدیانِ کُلِّها »   .

به فقیران از پیروان همه ادیان اللهی صدقه بدهید .

روایت هفتم : امام علی در بخشی از نامه اش به مالک اشتر می فرماید  : «وَ اَشعِر قَلبک الرّحمةَ للرعیة والمحبّةَ لهم ، واللطفَ بهم ، و لا تکوننَّ عَلیهم سَبُعا ضاریا تَغتَنم أکلهم ، فانَّهم صِنفان : اِمّا اخّ لک فی الدّین ، و اِمّا نظیر لک فی الخلق ... » .

[ای مالک ] مهربان باش و رعیت را با چشمی پر عاطفه و سینه ای لبریز از محبت بنگر .زنهار که چون درنده ای به غارت جان و مال آنان بپردازی ! فرمانبرداران تو از دو صنف بیش نیستند :یا مسلمان و برادران دینی تو هستند ، و یا پیروان مذهب بیگانه اند که در این صورت همانند تو انسانند .

باید توجه داشت که فرمان حضرت به مالک ، به طور طبیعی زمان صادر شده است که تعداد مسلمانان در کشور مصر ناچیز بوده است . چند سال بیشتر از فتح مصر توسط سپاه اسلام نمی گذرد و به طور طبیعی در این چند سال فقط عده اندکی اسلام را پذیرفته بودند و بیش تر مردم هنوز مسیحی بودند  .

مالک  اشتر ، فرمانروای ملتی شده بود که به تبعیت سیاسی حکومت اسلامی در آمده ؛ ولی اکثریت آن مسیحی و اقلیت آن مسلمان بودند . بسیار جالب است که برای اداره چنین کشوری ، امام علی (ع) چنان به مراعات حداکثر مصالح و منافع عمومی مردم مصر دستور می دهد که گویی میان آنان حتّی یک مسلمان وجود ندارد .

سفارش های اکیدی که از پیامبر (ص) و دیگر پیشوایان اسلام ، درباره زندگی مسالمت آمیز مسلمانان با پیروان مذاهب دیگر رسیده ، در واقع همان روح همزیستی مسالمت آمیز است که قرآن نیز بدان سفارش کرده است .

روایت هشتم : امام علی (ع) در قسمتی از نامه خود به مالک اشتر می فرماید :

 « وَلا تَدفَعَنّ صُلحاً دَعاکَ الیه عَدُوُّکَ و للهِ فیه رِضی ، فَانَّ فِی الصُّلحِ دَعَة ً لِجُنُدِکَ وَ راحشةً مِن هُمُو مِکَ و اَمناً لِبِلادِکَ . » 

و از صلحی که دشمن ، تو را بدان خواند ، و رضای خدا در آن بود ، روی متاب که آشتی ، سربازان تو را آسایش رساند ، و از اندوه هایت و شهر هایت ایمن ماند .

منابع :

www.defapress.ir

www.gharaati.ir

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.