قرآن و ارتباط و برخورد با دشمنان "شناخت چهره منافقان"

قرآن و ارتباط و برخورد با دشمنان(منافق)

اوصاف عمومی و جامع منافقان.

شناخت چهره منافقان.

نفاق، عامل فساد است.

منافق چند چهره بودن خود را مردمدار و اصلاح‏ طلبی میداند.

باز داشتن مردم از نیکیها.

تفسیر و شرح

سوره ۲: البقرة - جزء ۱

وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ﴿۱۱﴾

و چون به آنان گفته شود در [این‏] سرزمین فساد نکنید، گویند ما که اهل اصلاحیم‏ (۱۱)

أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَکِن لاَّ یَشْعُرُونَ ﴿۱۲﴾

بدانید که ایشان اهل فسادند، ولی خود نمیدانند (۱۲)  

 معنی لغات کلیدی

 وَإِذَا : ﻫﻨﮕﺎمیکه - لَهُمْ : برای آنان – لاَ تُفْسِدُواْ : فساد نکنید -  فِی الأَرْضِ : در زمین

قَالُواْ : گویند – إِنَّمَا : فقط ، بی گمان – نَحْنُ : ما – مُصْلِحُونَ : اصلاح کنندگان

أَلا : آگاه باشید – الْمُفْسِدُونَ : فساد کنند گان -  وَلَکِن : ولی، ولیکن - لاَّ یَشْعُرُونَ : نمی فهمند


معنای لغوی منافق

 «منافق» واژه‌ای است قرآنی که از ماده «نفق» و «نفاق» گرفته شده و در لغت به معنی خارج شدن و تمام شدن است و در اصطلاح کسی است که در باطن کافر و در ظاهر مسلمان است: [۱]

 

سرچشمه نفاق

مساله نفاق و منافقان در اسلام از زمانی مطرح شد که پیامبر "ص" به مدینه هجرت فرمود و پایه‌هاى اسلام قوى و پیروزی آن آشکار شد، و گرنه در مکه تقریبا منافقى وجود نداشت، زیرا مخالفان قدرتمند هر چه میخواستند آشکارا بر ضد اسلام مى ‌گفتند و انجام میدادند و از کسی پروا نداشتند و نیازی به کارهای منافقانه نبود، لذا دشمنان شکست خورده، برای ادامه برنامه‌هاى تخریبی خود تغییر چهره داده، ظاهرا به صفوف مسلمانان پیوستند، ولی در خفا به اعمال خود ادامه میدادند.

 

اوصاف عمومی و جامع منافقان

از مجموع آیات سوره منافقون، نشانه‌هاى متعددی برای این گروه، استفاده میشود که در یک جمعبندی میتوان، آن را در ده نشانه و پیام خلاصه کرد:

 

← دروغگویی صریح و آشکار

«وَ اللَّهُ یشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ» [۳]«خداوند شهادت میدهد که منافقان دروغگو هستند.»

 

← استفاده از سوگند.سوگندهاى دروغین برای گمراه ساختن مردم

«اتَّخَذُوا أَیمانَهُمْ جُنَّةً» [۴]«آنها سوگندهایشان را سپر ساخته‌اند»

 

← عدم درک واقعیات، بر اثر رها کردن آئین حق

«لا یفْقَهُونَ»«حقیقت را درک نمیکنند»

 

← داشتن ظاهرى آراسته و زبانی چرب

«وَ إِذا رَأَیتَهُمْ تُعْجِبُک أَجْسامُهُمْ» [۵]«هنگامی که آنها را میبینی، جسم و قیافه آنان تو را در شگفتی فرو میبرد! »

 

← بیهودگی در جامعه و عدم انعطاف در مقابل حق، همچون یک قطعه چوب خشک

« کأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَة» [۶]«گویى چوبهای خشکی هستند که به دیوار تکیه داده شده‌اند»

 

← بدگمانی و ترس و وحشت از هر حادثه و هر چیز به خاطر خائن بودن

«یحْسَبُونَ کلَّ صَیحَةٍ عَلَیهِمْ» [۷]«هر فریادی از هر جا بلند شود بر ضد خود میپندارند»

 

← حق را به باد سخریه و استهزاء گرفتن

«لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ» [۸]«سرهای خود را (از روى استهزاء و کبر و غرور) تکان میدهند!»

 

← فسق و گناه

«إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ» [۹]«خداوند قوم فاسق را هدایت نمیکند!»

 

← خود را مالک همه چیز دانستن، و دیگران را محتاج به خود پنداشتن

«هُمُ الَّذِینَ یقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلى‌ مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى ینْفَضُّوا» [۱۰]«آنها کسانی هستند که میگویند: به افرادی که نزد رسول خدا هستند انفاق نکنید تا پراکنده شوند»

 

← خود را عزیز و دیگران را ذلیل، تصور کردن

«لَیخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَ» [۱۱]«عزیزان ذلیلان را بیرون میکنند» [۱۲]

بدون شک نشانه‌هاى منافق منحصر به اینها نیست، و از آیات دیگر قرآن و روایات اسلامی و نهج البلاغه نیز نشانه‌هاى متعدد دیگری برای آنها استفاده میشود، حتی در معاشرتهاى روزمره میتوان به اوصاف و ویژگیهای دیگری از آنها پیبرد، ولی آنچه در آیات این سوره آمده، قسمت مهم و قابل توجهی از این اوصاف است.

 

تفسیر نور

نکته ها

در یک بررسی اجمالی از آیات قرآن در می یابیم که نفاق، آثار و عوارض بد ى در روح، روان، رفتار و کردار شخص منافق ایجاد میکند که او را در دنیا و قیامت گرفتار میسازد. قرآن در وصف آنها میفرماید:

 * دچار فقدان شعور واقعی میشوند.(172)

 * اندیشه و فهم نمى‏ کنند.(173)

 * دچار حیرت و سرگردانی میشوند.(174)

 * چون اعتقاد قلبى صحیحی ندارند، وحشت و اضطراب(175) و عذابی دردناک دارند.(176)

172) لایشعرون» بقره، 12 ؛ «هم‏السفهاء» بقره، 13.

173) لایفقهون» توبه، 87 ؛ «لایعلمون» بقره، 13.

174) یعمهون» بقره، 15، «لایبصرون» بقره، 17.

175) حذر الموت» بقره، 19.

176) ولهم عذاب الیم» بقره، 10

 

پیامها آیه11

1- گرچه منافقان پند پذیر و نصیحت خواه نیستند، ولی بهتر است با آنها سخن گفت و نهی از منکر کرد. «قیل لهم»

2- نفاق، عامل فساد است. «لا تفسدوا فى الارض»

3- منافق چند چهره بودن خود را مردمدار و اصلاح‏ طلبی میداند. «انمّا نحن مصلحون»

4- منافق، فقط خود را اصلاح‏ طلب معرفی  میکند. «انّما نحن مصلحون» (ممکن است کسی در حدّ اعلای بیماری روحی باشد، ولی خیال کند که سالم است.)

5 - منافق با ستایش نابجا از خود، در صدد تحمیق مردم و توجیه خلافکاریهای خویش است. «انّما نحن مصلحون»

 

پیامهای آیه12

1- مسلمانان باید به ترفند شعارهای به ظاهر زیبای منافقان، آگاه شوند. «الا»

2- بلند پروازی و خیال‏ پردازى  مغرورانه ی منافق، باید شکسته شود. «انّهم هم المفسدون»

3- منافقان دائماً در حال فساد هستند. «المفسدون»

4- زرنگی اگر در مسیر حقّ نباشد، بیشعوری است. «لا یشعرون»

 

توضیح بیشتر در ارتباط با منافق ونفاق :

در سوره توبه نیز پنج صفت دیگر زنان و مردان منافق بیان شده است که عبارتند از:

۱- دعوت مردم به منکرات

«یأْمُرُونَ بِالْمُنْکرِ» [۱۳]

۲- باز داشتن مردم از نیکیها

«وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ» [۱۴]

۳- خود داری از انفاق

«وَ یقْبِضُونَ أَیدِیهُمْ» [۱۵]

یعنی اصطلاحا «دستهایشان را میبندند» نه در راه خدا انفاق میکنند، نه به کمک محرومان میشتابند.

۴- فراموشی خدا

«نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیهُمْ» [۱۶]

تمام اعمال و گفتار و رفتارشان نشان میدهد که «آنها خدا را فراموش کرده‌اند» و نیز وضع زندگی آنها نشان میدهد که خدا هم آنها را از برکات و توفیقات و مواهب خود فراموش نموده یعنی با آنها معامله فراموشی کرده است و آثار این دو فراموشی در تمام زندگی آنان آشکار است.

۵- فسق منافقان

«إِنَّ الْمُنافِقِینَ هُمُ الْفاسِقُونَ» [۱۷]

یعنی منافقان بیرون از دائره اطاعت فرمان خدایند و بدیهی است در این صورت، تمامی آثار فسق نیز بر آنان منطبق میشود. [۱۸]

 

اقسام نفاق

← نفاق در عقیده

یعنی اینکه در باطن کافر و مشرک و منحرف باشد ولی در ظاهر اظهار اسلام و ایمان کند و یا جزو فرق باطله و اهل بدعت و ضلالت باشد ولی اظهار تشیع نماید، و این نوع از نفاق اعظم و اشدّ و اقبح اقسام کفر است زیرا علاوه بر کفر باطنی، شامل مکر و حیله و خدعه نسبت به مسلمانان نیز میباشد و آنچه از مصائب و بدبختی ها که دامنگیر مسلمانان شده از قبل اینگونه افراد بوده است و از این جهت خداوند در قرآن سخت ‌ترین عذاب و درکات دوزخ را برای آنان مقرر داشته و فرموده: «إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْک الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار» [۱۹]«منافقان در پایین‌ ترین درکات دوزخ قرار دارند و هرگز یاوری برای آنها نخواهی یافت!»

 

← نفاق در اخلاق

یعنی باطناً متخلّق به اخلاق حمیده نباشد ولی در ظاهر چنین نمایش دهد که دارای اخلاق حمیده است مثل این که در باطن زهد و خوف از خدا و محبّت خدا و سخاوت و توکل و خشوع و امثال این صفات را ندارد ولی در ظاهر خود را زاهد و خائف و محبّ خدا و سخی و متوکل و خاشع و نظائر اینها نشان میدهد ولی اگر در باطن دارای اخلاق رذیله باشد ولی در ظاهر ترتیب اثر بر آنها ندهد، این نفاق نمیباشد بلکه طریقه معالجه اخلاق رذیله همین است و اگر به این قصد باشد بسیار ممدوح و پسندیده بلکه لازم است.

 

← نفاق در اعمال

یعنی خلوت او با ملأ او و پنهان او با آشکاراى او و غیبت او با حضور او متفاوت باشد و در ظاهر خود را اعبد و اتقى ناس معرّفى کند ولی در حقیقت چنین نباشد، و این نیز غیر از اخفاء معصیت است زیرا اشاعه و اظهار معصیت خود گناه است و دلیل بر اینکه نفاق شامل جمیع این اقسام است اخباری است که از رسول خدا (ص) و ائمه اطهار (ع) در تعریف نفاق و منافق وارد شده است. [۲۰] ‌

همانگونه که گذشت نفاق معنی وسیعی دارد که هر گونه دوگانگی ظاهر و باطن را در بر میگیرد به همین علت هر فرد دورو را در هر مقوله‌ای میتوان منافق نامید.

با اندکی تامل، میتوان فهمید که حرکت نفاق در برابر اسلام صرف یک تاریخ نیست، بلکه جریانی همیشگی است که همواره به دشمنی با اسلام حقیقی پرداخته است. اگر عبدالله بن اُبی در زمان پیامبر اسلام چهره بارز نفاق سیاسی است در زمان ما نیز کسانی هستند که در کسوت اعتقاد ظاهری به انقلاب و وفاداری به آن، ضربه های جبران ناپذیری به پیکره انقلاب وارد کرده‌اند.

 

ارکان نفاق

علامه طباطبائی در تفسیر آیه ۵۴ سوره توبه، کفر به خدا و رسول او، کسالت و بى میلی در نماز خواندن، و کراهت در انفاق را از ارکان نفاق آنان شمرده است. [۲۱]«وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ کفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لا یأْتُونَ الصَّلاةَ إِلَّا وَ هُمْ کسالى‌ وَ لا ینْفِقُونَ إِلَّا وَ هُمْ کارِهُونَِ» [۲۲]«هیچ چیز مانع قبول انفاقهای آنها نشد، جز اینکه آنها به خدا و پیامبرش کافر شدند، و نماز بجا نمى‌آورند جز با کسالت، و انفاق نمیکنند مگر با کراهت!»


عوامل انحراف منافقین از زبان مومنین :

در سوره حدید آیه ۱۴ گفتگوی جالبی را که در قیامت میان مومنین و منافقان اتفاق می‌افتد را بازگو می ‌کند، در این گفت و شنود، مومنین عوامل انحراف منافقین را چنین بیان میکنند:

۱. شما خود را به واسطه پیمودن طریق کفر فریب دادید و هلاک کردید:«وَلکنَّکمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَکمْ» [۲۳]«ولی شما خود را به هلاکت افکندید»

۲. پیوسته در انتظار مرگ پیامبر (ص) و نابودی مسلمین و برچیده شدن اساس اسلام بودید؛ یعنی همواره بدخواه پیامبر و مسلمانان بودید و برای نابودی اسلام لحظه شماری میکردید: «وَ تَرَبَّصْتُمِْ» [۲۴]«انتظار (مرگ پیامبر را) کشیدید»

۳. پیوسته در امر معاد و رستاخیز و حقانیت دعوت پیامبر (ص) و قرآن شک و تردید داشتید به عبارت روشنتر هیچگاه به ضروریات دین یقین نداشتید: «وَ ارْتَبْتُمْ» [۲۵]«و (در همه چیز) شک و تردید داشتید»

۴. همواره گرفتار آرزوهای دور و دراز بودید آرزوهایى که هرگز دست از سر شما برنداشت تا فرمان خدا بر مرگتان فرا رسید: «وَ غَرَّتْکمُ الْأَمانِی حَتَّى جاءَ أَمْرُ اللَّهِ» [۲۶]« و آرزوهای دور و دراز شما را فریب داد تا فرمان خدا فرا رسید»

۵. از همه اینها گذشته شیطان فریبکار (که پایگاهش را در وجود تان محکم کرده بود) شما را در برابر خداوند فریب داد و شما نیز به خاطر پوشالی بودن ایمانتان همواره فریب خورده و منحرف میشدید: «وَ غَرَّکمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ» [۲۷]«شیطان فریبکار شما را در برابر (فرمان) خداوند فریب داد» [۲۸]

 

عوامل اصلاح منافقین :

در تفسیر منیر برای اصلاح منافقین مراحل سه ‌گانه ای را ذیل آیه ۶۳ سوره نساء بیان میکند که عبارتند از؛

الف) رو گرفتن از آنها، قبول نکردن عذرخواهیشان و اینکه هرگز با آنها از راه گشاده رویی و احترام برخورد نکردن(روشن است که همه این مسائل به خاطر نفاق آنهاست نه مسئله دیگری)

ب) پند و اندرز، بیم دادن و نصیحت دلسوزانه به گونه‌ای‌ که آنها را به تامل وادارد و دلهایشان را نرم گرداند تا شاید با اندکی تفکر به اشتباه خود پی برده از روی حقیقت ایمان بیاورند.

ج) ترساندن شدید، تا آنجا که اگر در نفاقشان اصرار نمایند به ایشان وعده مرگ داده شود و به آنها فهمانده شود که بدتر از کفارند. [۲۹]

 

جایگاه منافقین در جهنم :

«إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْک الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِیراً» [۳۰]«منافقان در پایینترین درکات دوزخ قرار دارند و هرگز یاوری برای آنها نخواهی یافت! (بنا بر این، از طرح دوستی با دشمنان خدا، که نشانه نفاق است، بپرهیزید!»

از این آیه به خوبی استفاده میشود که از نظر اسلام نفاق بدترین انواع کفر، و منافقان دورترین مردم از خدا هستند و به همین دلیل جایگاه آنها بدترین و پست ترین نقطه دوزخ است، و باید هم چنین باشد، زیرا خطراتی که از ناحیه منافقان به جوامع انسانی میرسد با هیچ خطری قابل مقایسه نیست. [۳۱]

 

منافقان در روایات :

در رابطه با مفهوم نفاق، صفات منافقین، چگونگی برخورد با آنها و مسائل مرتبط با نفاق و منافقینبه عنوان نمونه در کتاب شریف اصول کافی باب مستقلی با عنوان صفات منافقین وجود دارد. احادیث فراوانی نقل شده که ما در اینجا به نقل یکی از آنها اکتفا میکنیم:

امام صادق (ع) میفرمایند: چهار چیز از علامات نفاق میباشد؛ «قساوت قلب، خشکی چشم، اصرار بر گناه، حرص دنیا.» [۳۲]

 

پانویس ها :

 

۱.     ↑ قاموس قرآن، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱ه.ش، نوبت ششم، ج۷، ص۹۸. قرشی، سید علی اکبر؛

۲.     ↑ قاموس قرآن، ج‌۷، ص۹۹.

۳.     ↑ منافقون/سوره۶۳، آیه۱.   

۴.     ↑ منافقون/سوره۶۳، آیه۲.   

۵.     ↑ منافقون/سوره۶۳، آیه۴.   

۶.     ↑ منافقون/سوره۶۳، آیه۴.   

۷.     ↑ منافقون/سوره۶۳، آیه۴.   

۸.     ↑ منافقون، سوره۶۳، آیه۵.   

۹.     ↑ منافقون/سوره۶۳، آیه۶.   

۱۰.   ↑ منافقون/سوره۶۳، آیه۷.   

۱۱.   ↑ منافقون/سوره۶۳، آیه۸.   

۱۲.   ↑ تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۱۶۴.   

۱۳.   ↑ توبه، سوره ۹، آیه۶۷.   

۱۴.   ↑ توبه/سوره۹، آیه۶۷.   

۱۵.   ↑ توبه/سوره۹، آیه۶۷.   

۱۶.   ↑ توبه/سوره۹، آیه۶۷.   

۱۷.   ↑ توبه/سوره۹، آیه۶۷.   

۱۸.   ↑ تفسیر نمونه، ج۸، ص۳۰ و ۳۱.   

۱۹.   ↑ نساء/سوره۴، آیه۱۴۵.   

۲۰.   ↑ طیب، سید عبد الحسین؛ ‌اطیب البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات اسلام، ‌تهران، ۱۳۷۸ ش، ‌ چاپ دوم، جلد۱، ص۳۰۴.

۲۱.   ↑ ترجمه تفسیر المیزان، ج۹، ص۴۱۳.   

۲۲.   ↑ توبه/سوره۹، آیه۵۴.   

۲۳.   ↑ حدید/سوره۵۷، آیه۱۴.   

۲۴.   ↑ حدید/سوره۵۷، ایه۱۴.   

۲۵.   ↑ حدید/سوره۵۷، آیه۱۴.   

۲۶.   ↑ حدید/سوره۵۷، آیه۱۴.   

۲۷.   ↑ حدید/سوره۵۷، آیه۱۴.   

۲۸.   ↑ تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۳۳۳.   

۲۹.   ↑ زحیلی، وهبه بن مصطفی؛ تفسیر المنیر، دار الفکر المعاصر، بیروت دمشق، ۱۴۱۸ه.ق، نوبت دوم، ج۵، ص۱۳۶.

۳۰.   ↑ نساء/سوره۴، آیه ۱۴۵.   

۳۱.   ↑ تفسیر نمونه، ج۴، ص۱۸۰.   

۳۲.   ↑ بحار الانوار، ج۶۷، ص۵۲.   

منابع :

www.wikifeqh.ir

www.maarefquran.org

www.gharaati.ir

جمع آوری و تنظیم : کیومرث شرع الاسلامپور

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.