ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
قرآن و مسائل اعتقادی
تکیه بر روش نیاکان، سنّت منحرفان تاریخ بوده است.
توجّه به مشکلات پیشینیان سبب آرامش انسان میشود.
لجاجت که آمد، قدرت تشخیص برتر را میگیرد.
تحجّر و تعصّب، سبب نادیده گرفتن حقایق است.
شرح و تفسیره
سوره ۴۳: الزخرف - جزء ۲۵
وَکَذَلِکَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ ﴿۲۳﴾
قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُکُم بِأَهْدَى مِمَّا وَجَدتُّمْ عَلَیْهِ آبَاءکُمْ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَافِرُونَ ﴿۲۴﴾
فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ ﴿۲۵﴾
ترجمه مشکینی
و همین گونه ما در هیچ مجتمعى پیش از تو (نیز، پیامبر) بیمدهنده اى نفرستادیم جز اینکه مردمان خوشگذران آنها گفتند: ما پدران مان را بر آیینى یافته ایم و ما بر پى آنها رهرویم.
(پیامبرشان) گفت: آیا هر چند من برای شما آیینى هدایت بخشتر از آنچه پدرانتان را بر آن یافته اید بیاورم (باز هم پیرو آنانید)؟ گفتند: بیتردید ما به آنچه شما بدان فرستاده شده اید کافریم.
پس ما از آنان (به هلاک کردن و ریشه کن نمودن آنها) انتقام گرفتیم، پس بنگر که عاقبت تکذیب کنندگان چگونه بود.
معنی لغات
کذالک : به همین منوال ، همین گونه ، یعنی مشرکان در همه ادوار ، وقتی که از حجت و برهان وامانده اند ، سلسله خصومت با حقیقت را جنبانده اند، ودست به دامان تقلید زده اند.
قَرْیَةٍ : مراد شهربزرگ است که مرکز فرماندهی امراء وپایتخت روساء باشد.
مُتْرَفُوهَا : اشخاص متنعم خوشگذران وثروتمندان غرق در شهوات.
أُمَّةٍ : دین وآیین
مُّقْتَدُونَ : اقتداء کنندگان .پیروی کنندگان . مقلدان .
أُرْسِلْتُم بِهِ : همراه با آن فرستاده شده اید و برای تبلیغ آن برانگیخته شده اید.
فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ : از آنان انتقام گرفتیم ، ایشان را دچار نعمت و هلاکت کردیم.
فَانظُرْ : مخاطب پیغمبر اسلام یا هر شنونده و خواننده ای است.
تفسیر نور
نکته ها
«مترف» از «ترفه» به معناى نعمت فراوان است و به کسى گویند که نعمتها او را مغرور و سرمست کرده باشد.
در آیه قبل خواندیم که عوام مردم گمان میکنند که راه و روش نیاکان درست است و براى رسیدن به هدایت، از آنها پیروى میکنند. «على آثارهم مهتدون» امّا این آیه میفرماید: براى مترفین، رفاه و ثروت مطرح است، نه رسیدن به هدایت و لذا پیروى از آداب و رسوم نیاکان براى هدایت نیست. «على آثارهم مقتدون»
در قرآن هرگز کلمه «بعدک» براى پیامبر اسلام به کار نرفته بلکه «قبلک» بکار رفته و این نشانه آنست که پیامبر اسلام آخرین فرستاده الهى است.
(پیامبرشان) گفت: آیا اگر آئینى هدایت بخشتر از آنچه پدرانتان را بر آن یافتید برایتان بیاورم (حاضرید دست از راه نیاکان بردارید) گفتند: ما به آنچه بدان فرستاده شده اید کافریم.
پس ما از آنان انتقام گرفتیم و بنگر که فرجام تکذیب کنندگان چگونه است.
پیامها
1- تکیه بر روش نیاکان، سنّت منحرفان تاریخ بوده است. «و کذلک»
2- انبیا، مخالفانى از طبقه مرفه داشته اند که بهانه هاى همگون و مشابهى میگرفتند. «ما ارسلنا من قبلک... الاّ قال مترفوها»
3- توجّه به مشکلات پیشینیان سبب آرامش انسان میشود. «ما ارسلنا من قبلک...»
4- مهمترین نقش انبیا هشدار است. «من نذیر»
5 - سرمستى از ثروت و رفاه هم موجب طغیان است و هم زمینهى تقلید و تعصّبهاى نابجا. «قال مترفوها انا وجدنا آبائنا... على آثارهم مقتدون»
6- افکار پیشینیان قابل بازنگرى و بررسى است و اقتداى مطلق و بیچون و چرا به آنان، معنا ندارد. «انّا على آثارهم مقتدون»
7- در نهى از منکر ابتدا باید معروف بهترى را عرضه کرد و سپس تقاضاى ترک منکر را نمود. «جئتکم بأهدى»
8- یکى از راههاى معرّفى مکتب، مقایسه میان تعالیم مکاتب است. «جئتکم بأهدى» (انبیا در دعوت خود عقل و خرد را مطرح میکردند و مخالفان تقلید و قومیّتگرایى را)
9- هدایت برتر ملاک انتخاب است، نه چیز دیگر. «جئتکم بأهدى»
10- با اینکه میدانیم در بت پرستى هدایتى نیست تا دعوت به توحید هدایت برتر باشد، امّا جدال نیکو اقتضا میکند که براى دعوت به حقّ با مخالفان مماشات کرد. «بأهدى مما وجدتم»
11 - لجاجت که آمد، قدرت تشخیص برتر را میگیرد. «اهدى مما وجدتم...کافرون»
12- تحجّر و تعصّب، سبب نادیده گرفتن حقایق است. «بما ارسلتم به کافرون»
13- پایان کفر و لجاجت نابودى است. «فانتقمنا منهم»
14 - کیفر الهى، پس از اتمام حجّت است. «جئتکم بأهدى... انا... کافرون فانتقمنا»
15- انتقام و خشونت در جاى خود با رحمت و رأفت الهى منافاتى ندارد. «فانتقمنا منهم»
16- از حوادث تلخ تاریخ عبرت بگیریم. «فانظر... عاقبة المکذّبین»
17- پایان کار ملاک است، نه جلوههاى زودگذر. «عاقبة المکذّبین»