ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
عدالت آفریدگار و آفریدگان
جهان هستی بر پایهی حق و عدالت آفریده شده است، بر این دو پایه استوار است و به وسیلهی جهان آفرین گردانیده میشود، همهی موجودات بیجان و بیاراده بر همین دو اصل به انجام وظیفه مشغولند، بنابراین انسان آزاد نیز شایسته است با اختیار و اراده، خود را و مجتمع خود را با این دو اصل اساسی هماهنگ سازد و گرنه نابود میشود و در همین زندگی کنونی و در آن جهان پسین با کیفر پروردگار عادل و حکیم و لطیف و خبیر رو به رو میگردد. چنانکه خدای حکیم در قرآن میفرماید:
ما خلقنا السماوات و الارض و ما بینهما الا بالحق. [75].
آسمانها و زمین و جهان میان آن دو را جز بر پایهی حق نیافریدهایم.
و عدالت را در سراسر جهان هستی و بویژه در میان مردمان فرمان میدهد:
ان الله یامر بالعدل و الاحسان [76].
بیگمان خدا به دادگری و نیکی کردن فرمان میدهد.
و خدا نه تنها در آفرینش که در پاداش و کیفر دادن و رسیدگی به کارها و واکنش اعمال بندگان و شیوهی حرکت مجتمعهای انسانی همه، حق و عدالت را برقرار ساخته است، امیرالمومنین در این باره میفرماید:
«اشهد انه عدل عدل و حکم فصل.» [77].
گواهی میدهم که او ذات عدالت است و به عدالت رفتار، و داوری است که به حق و قاطعیت در میان بندگانش داوری کرده است.
الذی عظم حلمه فعفا و عدل فی کل ما قضی و علم ما یمضی و ما مضی. [78].
همان خدایی که تحملش در برابر بندگان به اندازهای بزرگ است که از آنان درگذشت و در هر چه فرمان داد عدالت را رعایت کرد و آنچه را میگذرد و آنچه را گذشته است میداند.
«قدر الارزاق فکثرها و قللها و قسمها علی الضیق و السعه، فعدل فیها لیبتلی من اراد بمیسورها و معسورها و لیختبر بذالک الشکر و الصبر من غنیها و فقیرها.» [79].
اندازهی روزیها را تعیین کرده آن را بیش و کم قرار داد و میان افراد به صورت کم و زیاد تقسیم کرد و همهی این بیش و کمها و تنگناها و فراخناها را بر پایهی دادگری گذاشت تا با فراوانی وسائل زندگی و آسانی زندگی و با کمی و سختی آن هر که را خواست گرفتار آزمایش کند و بدان وسیله سپاسگذاری و شکیبایی دارایان بینیاز و نیازمندان نادار را بیازماید.
و در ضمن منشوری که برای زمامداری به مالک اشتر نوشته میفرماید:
«و من ظلم عباد الله کان الله خصمه دون عباده و من خاصمه الله ادحض حجته و کان لله حربا حتی ینزع او یتوب. و لیس شیء ادعی الی تغییر نعمه الله و تعجیل نقمته من اقامه علی ظلم، فان الله سمیع دعوه المضطهدین و هو للظالمین بالمرصاد». [80].
و هر کس بر بندگان خدا ستم کرد خدا خود به دشمنی با او برمیخیزد نه دیگر بندگانش و هر کس که خدا او را به دادخواهی کشانید حجت و دلیلش را باطل گرداند و خدا در حال جنگ با ستمگر است تا اینکه از ستم دست بردارد یا به سوی خدا باز گردد. و برای دگرگون کردن نعمت خدا و سرعت بخشیدن به عقوبت و کیفر او چیزی برانگیزندهتر و فراخوانندهتر از برپای داشتن ساختمان ستمگری نمیباشد، چه بدون شک خدا شنوای دعای داد خواهانهی ستم رسیدگانست و برای ستمگران به کمین ایستاده است.
عدل عامل هماهنگی نظام
همانگونه که عدالت پروردگار در آفرینش، عامل هماهنگ کننده و نگهدارندهی جهان آفرینش است، بزرگترین عامل هماهنگ کننده و نگهدارندهی نظام اجتماعی نیز اقامهی عدل و به اجرا در آوردن آنست و برتر از هر فضیلت و کار نیکی است.
از امیرالمومنین سوال شد: عدل برتر است یا جود؟ پاسخ دادند:
«العدل یضع الامور مواضعها و الجود یخرجها من جهتها و العدل سائس عام و الجود عارض خاص، فالعدل اشرفهما و افضلهما.» [81].
عدل کارها را در جایگاه درست خود میگذارد و بخشش آنها را از جهت خود بیرون میبرد و عدل سیاستمدار و گردانندهای همگانی است و بخشش بیراهه رهگذریست ویژه، بنابراین از آن دو، عدل شریفتر و برتر است.
بدیهی است که بخشش، به خودی خود از فضائل والای انسانی است، لیکن در مقام مقایسه با داد، یک عمل فردیست که عدهای خاص و مورد توجه را در برمیگیرد، در برابر آن، عدل فراگیرندهی همگان است و سود آن بهرهی همهی افراد میگردد و ارزش آن بسی برتر از هر عملی است.
برای مطالعهی بیشتر دربارهی عدل به کتابهای «عدل الهی» و «سیری در نهجالبلاغه» از استاد شهید مطهری مراجعه فرمائید.
[75] احقاف/ 3.
[76] النحل/ 90.
[77] از خطبهی 214 نهجالبلاغه.
[78] از خطبهی 191.
[79] از خطبهی 91.
[80] از رسالهی 53.
[81] حکمت 437.