لزوم وجود حجت در هر عصر و زمان
۱. عن أمیر المؤمنین علیه السّلام- فى حدیث طویل- قال: «لا تخلو الأرض من حجّة قائم للّه بحجّة: إمّا ظاهرا مشهورا، أو خآئفا مغمورا؛ لئلّا تبطل حجج اللّه و بیّناته». (اثبات الهداة، ج۵، ص٧٧)
از امیرالمؤمنین علیهالسلام در بخشی از یک حدیث طولانی چنین نقل شده است: «زمین [هیچگاه] از حجتی که به اقامه امر خدا قیام کند خالی نیست: یا آشکار است و مردم او را میشناسند، و یا در شدت و سختی و مخفی از دیدگان مردم نگران اداره اهل زمین است؛ تا حجتهای الهی و آیات پروردگار در مسیر حق دوام یابد».
۲. عن أبى عبد اللّه- جعفر بن محمّد- عن آبائه عن علىّ علیه السّلام أنّه قال فى خطبة له على منبر الکوفة: «أللّهمّ! إنّه لا بدّ لأرضک من حجّة لک على خلقک، یهدیهم الى دینکو یعلّمهم علمک؛ لئلا تبطل حجّتک، و لا یضلّ أتباع أولیائک بعد إذ هدیتهم: إمّا ظاهر لیس بالمطاع؛ و أمّا مکتتم و مترقب. فان غاب عن النّاس شخصه فى حال هدنتهم، فإنّ علمه و آدابه فى قلوب المؤمنین منبثّة، فهم بها عاملون.» (کمالالدین، ج١، ص٣٠٢)
از امام جعفر صادق علیهالسلام از پدران بزرگوارش از علی علیهالسلام در خطبهای که بر منبر کوفه ایراد فرموده است، نقل شده است: «پروردگارا [تو خود گواهی] که اهل زمین را از داشتن حجتی از ناحیه تو که آنان را به دین تو هدایت کند و علم الهی را به ایشانبیاموزد، و حجتت از تمامیت نیفتد و پیروان اولیائت بعد از اینکه [به وسیله پیامبران] هدایتشان کردی گمراه نشوند، گریزی نیست: این حجت تو یا در میان مردم ظاهر و برای آنان آشناست، امّا از او اطاعت نمیکنند؛ یا از دید مردم پنهان و منتظر زمان ظهور است. زمانی که مردم در صلح و آرامش هستند اگر وجود حجت از نظر آنان غایب باشد دانش و منش او به دلهای مؤمنین میرسد و ایشان به آن عمل میکنند».
۳. عن أبى عبد اللّه علیه السّلام- فى حدیث- انّ أمیر المؤمنین علیه السّلام قال: «اعلموا أنّ الأرض لا تخلو من حجّة للّه عزّ و جلّ، و لکن اللّه سیعمى خلقه عنها بظلمهم و جهلهم، و لو خلت الأرض ساعة واحدة من حجة للّه، ساخت بأهلها؛ و لکن الحجّة تعرف النّاس و لا یعرفونها، کما کان یوسف یعرف النّاس و هم له منکرون». (اثبات الهداة، ج۵، ص١۵۴)
امام صادق علیهالسّلام از امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل میفرماید که فرمود: «بدانید که زمین از حجت خدای عزّوجلّ خالی نیست، اما بهواسطه ستمگریها و جهالتهای مردم، خداوند دیدگانشان را از مشاهده او فرو بسته است و اگر زمین لحظهای از حجت خدا خالی باشد نظامش درهم ریخته و اهلش را در خود فرو خواهد برد، اما حجت خدا مردم را میشناسد، ولی مردم او را نمیشناسند همانگونه که حضرت یوسف مردم (برادرانش) را میشناخت و آنها او را نشناختند».
بقیةالله از نسل پیامبر اکرم است
۴. و عن النّبىّ صلّى اللّه علیه و اله فى حدیث قدسىّ طویل: «انّ اللّه عزّ و جلّ قال لنبیّه صلّى اللّه علیه و اله: قد جعلت علیّا وزیرک و خلیفتک من بعدک على أهلیک و امّتک، و أعطیتک اذا خرج من صلبک أحد عشر مهدیّا، کلّهم من ذرّیتک، من البکر البتول، آخر رجل منهم یصلّى خلفه عیسى بن مریم، یملأ الأرض عدلا کما ملئت جورا و ظلما، انجى به من الهلکة و اهدى به من الضّلالة، و أبرء بن الأعمى و أشفى به المریض.» (اثبات الهداة، ج۵، ص٢١٩)
از قول پیامبر در بخشی از یک حدیث قدسی طولانی چنین نقل شده است: «خدای عزوجل به پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: من علی را وزیر و در بین اهلبیت و امتت جانشین بعد از تو قرار دادم، و از نسلت، از طریق زهرای بتول یازده جانشینِ به حق راه یافته به تو عنایت کردم که آخرین آنها مردی است که عیسیبنمریم به امامت او نماز گزارد، او زمین را همانگونه که از ستم پر شده است از عدالت سرشار خواهد کرد، به دست او انسانها را از هلاکت نجات بخشم و گمراهان را به راه راست راهبری کنم، دیده کوران باز کنم و بیماران را شفا دهم».
۵. عن الصّادق جعفر بن محمّد عن ابیه عن جدّه علیهم السّلام قال: قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله: «القائم من ولدى، اسمه اسمى، و کنیته کنیتى، و شمائله شمائلى، و سنّته سنّتى، یقیم النّاس على ملّتى و شریعتى، و یدعوهم الى کتاب اللّه عزّ و جلّ. من أطاعه أطاعنى، و من عصاه عصانى، و من أنکره فى غیبته فقد أنکرنى، و من کذّبه فقد کذّبنى، و من صدّقه فقد صدّقنى. الى اللّه أشکو المکذّبین لى فى أمره، و الجاحدین لقولى فى شأنه، و المضلّین لامّتى عن طریقه، وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ». (اثبات الهداة، ج۵، ص٩٩)
از امام صادق به نقل از امام باقر به نقل از جدش علیهمالسلام به نقل از رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله آمده است: «امام قائم از فرزندان من است، نامش نام من، کنیهاش کنیه من، سیما و قامتش چون سیما و قامت من و سیره و روشش، سیره و روش من است، مردم را بر دین و آئین من استوار نماید و به کتاب خدای عزوجل فراخواند هرکه او را اطاعت کند، مرا اطاعت کرده است و هرکه از او سرپیچی کند، مرا سرپیچی کرده است. آن کسیکه در غیبتش او را منکر شود مرا منکر شده و دروغ پندارنده او مرا به دروغ نسبت داده، پذیرنده او به راستی، مرا به راستی باور داشته است. من از کسانیکه سخن مرا درباره [وجود و غیبت و فرج و قیام] او تکذیب میکنند و امتم را از راه او منحرف مینمایند به خدا شکایت میبرم، وَ سَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ».
۶. عن أبى عبد اللّه علیهالسلام عن النّبى صلیاللهعلیهوآله فى حدیث انّه قال لعلىّ علیهالسلام: «اعلم أنّ ابنى منتقم من ظالمیک و ظالمى شیعتک فى الدّنیا، و یعذّبهم اللّه فى الآخرة.» فقال سلمان: «من هو؟ یا رسول اللّه! صلّى اللّه علیه و اله» قال: «التّاسع من ولد ابنى الحسین، الّذى یظهر بعد غیبته الطّویلة، فیعلن أمر اللّه و یظهر دین اللّه، و ینتقم من أعداء اللّه، و یملأ الأرض عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جورا.» (اثبات الهداة، ج۵، ص١٩۶)
از امام صادق علیهالسلام به نقل از پیامبر صلیاللهعلیهوآله آمده است که به علی علیهالسلام فرمود: «بدان که فرزندم از ستمکاران در حق تو و حق شیعیانت، در دنیا انتقام خواهد کشید و در آخرت خداوند آنها را عذاب خواهد کرد». سلمان سؤال کرد: «یا رسول اللّه او کیست؟» پیامبر فرمود: «نهمین فرزند از نسل پسرم حسین است که بعد از غیبتی طولانی ظاهر خواهد شد و دین و فرمان خدا را به صدای رسا به جهانیان خواهد رساند و از دشمنان خدا انتقام خواهد کشید و زمین را همانطور که از ظلم و ستم پر شده است از عدل و داد سرشار خواهد کرد».
۷. عن أبى وایل قال: نظر أمیر المؤمنین علیه السّلام الى ابنه الحسین علیه السّلام فقال: «انّ ابنى هذا سیّد کما سماّه اللّه سیّدا، و سیخرج من صلبه رجلا باسم نبیّکم، فیشبه الخلق و الخلق، یخرج حین غفلة من النّاس و إماتة من الحقّ و اظهار من الجور. و اللّه، لو لم یخرج لضربت عنقه، یفرح لخروجه أهل السّماء و سکّانها، یملأ الأرض عدلا کما ملئت جورا و ظلما.» (اثبات الهداة، ج۵، ص١٢۴)
ابیوایل میگوید: امیرالمؤمنین علیهالسلام به فرزندش حسین علیهالسّلام نگاه کرد و فرمود: «این پسرم سید و سالار است همانطور که خداوند سید و آقایش نامیده است و از نسل او فرزندی همنام پیامبرتان که در سیما و اندام و نیز اخلاق و رفتار شبیه اوست متولد خواهد شد و در دوران بیخبری و گمراهی مردم و نابودی حق و غلبه ستم خروج خواهد نمود، به خدا قسم خروج او حتمی است وگرنه گردن زده خواهد شد. اهل آسمان و ملائک از خروج او خوشحال میشوند و زمین را همانگونه که از ستم پر شده است از عدل و داد سرشار خواهد نمود».
۸. قال: کنت عند أبى جعفر محمّد بن علىّ الباقر علیهما السّلام ذات یوم، فلمّا تفرّق من کان عنده قال لى: «یا أبا حمزة! من المحتوم الّذى لا تبدیل له عند اللّه قیام قائمنا؛ فمن شک فیما أقول، لقى اللّه و هو به کافر و له جاحد.» ثمّ قال: «بأبى و امىّ المسمّى باسمى، المکنّى بکنیتى، السّابع من ولدى! بأبى من یملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما!». ثمّ قال: «یا أبا حمزة! من أدرکه و لم یسلّم له ما سلّم لمحمّد و علىّ، فقد حرّم اللّه علیهالجنّة، و مأواه النّار، و بئس مثوى الظّالمین». (اثبات الهداة، ج۵، ص١۵٣)
ابوحمزه ثمالی میگوید: روزی در خدمت امام باقر علیهالسلام بودم، وقتی مردم از حضورش مرخص و پراکنده شدند خطاب به من فرمود: «ای اباحمزه از مسائل مسلّم و حتمی در نزد خداوند که به هیچرو قابل تغییر نیست قیام قائم ماست؛ پس هرکه در آنچه میگویم شک کند خدا را در حالی ملاقات خواهد کرد که به او کفر ورزیده و او را انکار کرده باشد». سپس فرمود: «پدر و مادرم فدای آنکه همنام من است و کنیهاش همان کنیه من میباشد و هفتمین فرزند از نسل من است. پدرم فدای آنکه بعد از پر شدن زمین از ناراستی و ستم، آن را از عدل و داد سرشار خواهد کرد». سپس فرمود: «ای اباحمزه هرکه او را درک کند و آنگونه که به پیامبر و امیرالمؤمنین علیهماالسّلام معتقد و تسلیم آنها بوده، به او معتقد و تسلیم او نباشد، خداوند بهشت را بر او حرام میکند و جایگاهش جهنم خواهد بود؛ [چنین کسی ستمکار است] و جایگاه ستمکاران، بد جایگاهی است».
قائم شخص است، نه عنوان
۹. عن عبد العظیم الحسنىّ قال: «دخلت على سیّدى محمّد بن على علیهما السّلام و أنا ارید أن أسأله عن القائم، أهو المهدىّ أو غیره؟ فابتدأنى فقال: «یا أبا القاسم! إنّ القائم منّا هو المهدىّ، الّذى یجب أن ینتظر فى غیبته، و یطاع فى ظهوره، و هو الثّالث من ولدى، و الّذى بعث محمّدا بالنّبوّة، و خصّنا بالإمامة، إنّه لو لم یبق من الدّنیا الّا یوم واحد، لطوّل اللّه ذلک الیوم حتّى یخرج فیملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما، و ان اللّه تبارک و تعالى یصلح أمره فى لیلة، کما أصلح أمر کلیمه موسى علیه السّلام لیقتبس لأهله نارا، فرجع و هو رسول نبىّ.» ثمّ قال علیه السّلام: «أفضل أعمال شیعتنا، انتظار الفرج.» (اثبات الهداة، ج۵، ص٩۴)
از عبدالعظیم حسنی نقل شده است که گفت: «بر مولایم محمدبنعلی علیهماالسلام (امام جواد) وارد شدم، درحالیکه قصدم این بود از ایشان در مورد قائم سؤال کنم و بپرسم که آیا او همان مهدی است یا غیر از مهدی کس دیگری امام قائم است؟ قبل از اینکه من لب به سخن باز کنم امام جواد علیهالسلام خود خطاب به من فرمود: «یا اباالقاسم! قائم ما همان مهدی است که باید در زمان غیبت منتظر او بود و پس از ظهور به فرمانش گردن نهاد، او سومین فرزند از نسل من است، به خدایی که محمد را به پیامبری برگزید و امامت را مخصوص ما اهلبیت قرار داد، اگر از دنیا حتی جز یک روز باقی نمانده باشد خداوند آن روز را آنقدر طولانی خواهد کرد تا او ظهور کند و زمین مالامال از ستم را از عدل و داد پر نماید. خداوند در یک شب کار او را درست خواهد کرد و اسباب فرجش را مهیا خواهد نمود، چنانکه موسی کلیماللّه برای گرفتن قطعهای آتش و گرم کردن خانوادهاش از آنها جدا شد، امّا در حالی بهسوی آنها برگشت که به پیامبری و نبوت رسیده بود». سپس امام علیهالسلام فرمود: «ارزشمندترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است».
۱۰. سمعت دعبل بن علىّ الخزاعىّ یقول: «أنشدت مولاى علىّ بن موسى الرّضا علیهما السّلام قصیدتى الّتى أوّلها:
مدارس آیات خلت من تلاوة و منزل وحى مقفر العرصات
فلمّا انتهیت الى قولى:
خروج إمام لا محالة خارج یقوم على اسم اللّه و البرکات
یمیّز فینا کلّ حقّ و باطل و یجزى على النّعماء و النّقمات
بکى الرّضا علیهالسلام بکاء شدیداً، ثمّ رفع رأسه الىّ فقال لى: «یا خزاعىّ! نطق روح القدس على لسانک بهذین البیتین. فهل تدرى من هذا الإمام؟ و متى یقوم؟» فقلت: «لا، یا مولاى! إلّا أنّى سمعت بخروج إمام منکم، یطهّر الأرض من الفساد و یملأها عدلا کما ملئت جورا.» فقال: «یا دعبل! الإمام بعدى محمّد ابنى، و بعد محمّد ابنه علىّ، و بعد علىّ ابنه الحسن، و بعد الحسن ابنه الحجّة القائم، المنتظر فى غیبة، المطاع فى ظهوره. لو لمیبق من الدّنیا الّا یوم واحد، لطوّل اللّه ذلک الیوم، حتّى یخرج فیملأها عدلا کما ملئت جورا.» (اثبات الهداة، ج٢، ص۵٩)
از اباصلت هروی نقل شده است که گفت: شنیدم دعبل خزاعی میگوید:
قصیدهای سرودم و برای آقایم علیبنموسی الرضا علیه السّلام خواندم که بیت نخستین آن چنین است:
«خانههایی که جایگاه نزول وحی، تدریس آیات الهی و تفسیر قرآن بود و اکنون از جور ستمگران از تلاوت آیات در آن خبری نیست و صحنوسرای آن از این انوار تهی شده است».
وقتی به اینجا رسیدم که:
«ظهور امامی که بیتردید به نام پروردگار و همراه با برکات الهی ظهور خواهد کرد؛ در میان ما حق و باطل را از هم جدا کرده و مردم را بر نیک و بد اعمالشان جزای خیر و مکافات سخت خواهد داد».
امام رضا علیهالسلام سخت گریست آنگاه سر مبارک خویش را بلند کرد و فرمود: «ای خزاعی این دو بیت را روحالقدس از زبان تو سروده است. آیا میدانی این امام کیستو چه وقت قیام خواهد کرد؟» عرض کردم: «نه، مولای من، من فقط شنیدهام که از شما اهلبیت امامی ظهور خواهد کرد که زمین را از تباهی و آلودگی پاک میکند و آن را از عدل سرشار میکند». پس امام علیهالسّلام فرمود: امام بعد از من فرزندم محمد، بعد از محمد فرزندش علی، پس از علی فرزندش حسن و بعد از او فرزندش حجت قائم است که در زمان غیبت، ظهورش را انتظار میکشند و وقتی ظاهر شد همه چیز و همه کس به فرمان اوست. اگر از دنیا حتی جز یک روز باقی نمانده باشد خداوند آن روز را آنقدر طولانی خواهد کرد تا او ظهور کند و زمین مالامال از ستم را پر از عدل و داد نماید».
۱۱. سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام هَلْ وُلِدَ الْقَائِمُ علیهالسلام: فَقَالَ لَا وَ لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیَّامَ حَیَاتِی. (الغیبة، نعمانی، ص٢۴۵)
از امام صادق علیهالسلام سؤال شد که آیا قائم علیهالسلام به دنیا آمده است، فرمود: نه، اگر او را درک میکردم تمام عمر خود را صرف خدمتش میکردم.
تولد حضرت
۱۲. عن موسى بن محمّد بن قاسم بن حمزة بن موسى بن جعفر، قال: «حدّثتنى حکیمة بنت محمّد بن علىّ بن موسى بن جعفر بن محمّد بن علىّ بن الحسین بن علىّ بن أبى طالب علیهم السّلام قالت: بعث الىّ أبو محمّد الحسن بن علىّ علیهما السّلام فقال: «یا عمّة! اجعلى إفطارک اللّیلة عندنا، فانّها لیلة النّصف من شعبان؛ فإنّ اللّه تبارک و تعالى سیظهر فى هذه اللّیلة الحجّة، و هو حجّته فى أرضه.» قالت: فقلت له: «و من امّه؟» قالى لى: «نرجس.» قلت له: «و اللّه، جعلنى اللّه فداک! ما بها أثر؟» فقال: «هو ما أقول لک.» قالت: «فجئت، فلمّا سلّمت و جلست، جائت تنزع خفّى، و قالت لى: «یا سیّدتى! کیف أمسیت؟» فقلت: «بل، أنت سیّدتى و سیّدة أهلى.» قالت: «فأنکرت قولى، و قالت: ما هذا؟ یا عمّة!» قالت: «فقلت لها: یا بنیّة! إنّ اللّه تبارک و تعالى سیهب لک فى لیلتک هذه غلاما سیّدا فى الدّنیا و الآخرة.» قالت: «فجلست و استحییت، فلمّا أن فرغت من صلاة العشآء الآخرة و أفطرت و أخذت مضجعى فرقدت، فلمّا أن کان فى جوف اللّیل، قمت الى الصّلاة ففرغت من صلاتى، و هى نائمة لیس بها حادث، ثمّ جلست معقّبة، ثم اضطجعت، ثمّ انتبهت فزعة و هى راقدة، ثمّ قامت فصلّت. قالت حکیمة: «فدخلتنى الشّکوک، فصاح بى أبو محمّد علیه السّلام من المجلس فقال: «لا تعجلى یا عمّة! فإنّ الأمر قد قرب.» قالت: «فقرأت الم السّجدة، و یس. فبینما أنا کذلک إذ انتبهت فزعة، فوثبت الیها فقلت: «اسم اللّه علیک.» ثمّ قلت لها: «تحسّین شیئا؟» قالت: «نعم، یا عمّة!» فقلت لها: «اجمعى نفسک و اجمعى قلبک، فهو ما قلت لک.»قالت حکیمة: «ثمّ أخذتنى فترة و أخذتها فطرة «1»، فانتبهت بحسّ سیّدى علیه السّلام فکشفت الثّوب عنه، فإذا أنا به علیه السّلام ساجدا یتلقّى الأرض بمساجده، فضممته إلىّ، فاذا أنا به نظیف منظّف، فصاح بى أبو محمّد علیه السّلام: «هلّمى إلىّ ابنى، یا عمّة!» فجئت به الیه، فوضع یدیه تحت إلیتیه و ظهره، و وضع قدمیه على صدره، ثمّ أدلى لسانه فى فیه، و أمرّ یده على عینیه و سمعه و مفاصله، ثم قال: «تکلّم، یا بنى!» فقال: «أشهد أن لا اله إلّا وحده لا شریک له، و أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه صلّى اللّه علیه و اله» ثمّ صلّى على أمیر المؤمنین علیه السّلام و على الأئمّة، الى أن وقف على أبیه ثمّ أحجم.» قال أبو محمّد علیه السّلام: «یا عمّة! اذهبى به الى امّه لیسلّم علیها و ائتنى به.» فذهبت به فسلّم علیها و رددته و وضعته فى المجلس. ثمّ قال: «یا عمّة! اذا کان یوم السّابع فائتینا.» قالت حکیمة: «فلمّا أصبحت جئت لاسلّم على أبى محمّد علیه السّلام، فکشفت السّتر لافتقد سیّدى علیه السّلام فلم أره، فقلت له: «جعلت فداک! ما فعل سیّدى؟» فقال: «یا عمّة! استودعنا الّذى استودعته امّ موسى علیه السّلام.» قالت حکمیة: «فلمّا کان فى الیوم السّابع جئت و سلّمت و جلست، فقال: «هلمىّ الىّ ابنى.» فجئت بسیّدى فى الخرقة، ففعل به کفعلته الاولى، ثم أدلى لسانه فى فیه کانّه یغذّیه لبنا أو عسلا، ثمّ قال: «تکلّم، یا بنى!» فقال علیه السّلام: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه.» و ثنّى بالصّلاة على محمّد و علىّ أمیر المؤمنین و الأئمّة- صلوات اللّه علیهم أجمعین- حتّى وقف على ابیه علیه السّلام، ثمّ تلا هذه الآیة: بسم اللّه الرّحمن الرّحیم وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ، وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ، وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ، وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَوَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ.» (بحارالانوار، ج۵١، ص٣)
موسی بن محمد بن قاسم بن حمزه، فرزند امام موسی کاظم علیهالسلام، میگوید:
«حکیمه دختر امام جواد علیهالسلام گفت: امام حسن عسکری علیهالسلام کسی را به دنبال من فرستاد، [وقتی خدمتش رسیدم] فرمود: عمّه! امشب افطار نزد ما بمان، امشب شب نیمه شعبان است و خداوند امشب حجتش را ظاهر خواهد فرمود، او حجت خدا در زمین است». حکیمه گفت: عرض کردم: «مادرش کیست؟»، حضرت فرمود: «نرجس»، گفتم: «قربانت شوم، اثری از حمل در او نمیبینم». فرمود: «همان است که گفتم».
حکیمه گفت: «به منزل مولا وارد شدم، سلام کردم و نشستم، نرجس جلو آمد تا پاپوش مرا از پا درآورد، به من گفت: «سرورم حالت چطور است؟» من گفتم:
«بهعکس، تو سرور من و سرور خاندانم هستی»، نرجس حرف مرا رد کرد و گفت: «این چه حرفی است عمّه؟!» به او گفتم: «دختر عزیزم! خداوند امشب به تو پسری عطا خواهد کرد که آقا و سرور دنیا و آخرت است». نرجس با اظهار حیا و خجالت نشست. حکیمه گفت: «وقتی نماز عشا را خواندم افطار کردم و به رختخواب رفتم، خوابم برد. نیمهشب برای نماز برخاستم، نمازم تمام شد، دیدم نرجس خوابیده و هیچ تغییری در وضع او ایجاد نشده است، نشستم و به تعقیبات مشغول شدم، باز دراز کشیدم و دوباره با نگرانی بیدار شدم، نرجس خوابیده بود، بلند شد و نماز خواند.
حکیمه گوید: «دچار تردید شدم، ناگاه صدای امام عسکری علیهالسلام از همان محلی که نشسته بود بلند شد که فرمود: «عمه! شتاب مکن، نزدیک است». حکیمه گفت: سوره سجده و یس را خواندم، در همین اثنا نرجس با نگرانی بیدار شد، بهسوی او از جا پریدم و گفتم: «إسم اللّه علیک» و سپس گفتم: «آیا چیزی احساس میکنی؟» نرجس گفت: «آری عمّه»، گفتم: «خیالت راحت و دلت آرام باشد، همان است که گفتم».
حکیمه گفت: «مرا رخوت و آرامشی فراگرفت و به نرجس حالت ولادت دست داد، با احساس وجود مولایم (مهدی) علیهالسّلام به خود آمدم، پارچه را از رویش کنار زدم، دیدم اعضاء هفتگانه را بر زمین گذاشته و سجده میکند، او را در بغل گرفته، به خود چسباندم، پاک و پاکیزه بود، بلافاصله امام عسکری علیهالسلام صدایم زد: «عمّه! پسرم را بیاور». او را به نزدش بردم. امام علیهالسلام دو دست خود را زیر بدن و پشت نوزاد نهاد و دو پای نوزاد را روی سینه خویش گذاشت، زبانش را در دهان طفل فروبرد، دست خود را بر چشم و گوش و اعضای فرزند کشید، سپس فرمود: «فرزندم! سخن بگو».
نوزاد گفت: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه وحده لا شریک له، و أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه صلّی اللّه علیه و اله»، آنگاه بر امیرالمؤمنین علیهالسلام و سایر امامان درود فرستاد و بعد از سلام بر پدرش، سکوت کرد. امام عسکری فرمود: «طفل را نزد مادرش ببر تا به او سلام کند، آنگاه نزد من برگردان». حکیمه گفت: «طفل را پیش مادرش بردم، سلام کرد، او را برگرداندم و همانجا که پدرش نشسته بود گذاشتم»، سپس امام فرمود: «عمّه! روز هفتم باز نزد ما بیا».
حکیمه گفت: صبح شد، آمدم به امام عسکری سلام عرض کنم، پارچه را برداشتم و دنبال مولایم (مهدی) علیهالسلام گشتم، او را ندیدم، به امام عسکری عرض کردم، فدایت شوم، مولایم چه شد؟ فرمود: «عمه! او را به همان کسی سپردیم که مادر موسی علیهالسّلام، فرزندش را به او سپرد».
حکیمه گفت: «روز هفتم که شد به منزل امام شرفیاب شدم، سلام کردم و نشستم». فرمود: «پسرم را بیاور»، مولایم را که پارچهای به دورش پیچیده شده بود نزد امام آورد، مثل دفعه پیش او را گرفت، زبانش را در دهان او فرو برد مثل اینکه شیر و عسل به او میخوراند، سپس فرمود: «پسرم! سخن بگو». طفل علیهالسلام گفت: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه» و بر پیامبر، امیرالمؤمنین و امامان تا پدرش درود فرستاد و مدح نمود، سپس این آیه را تلاوت فرمود: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ وَ نُمَکنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِی فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یحْذَرُونَ.
نامهای حضرت
۱۳. سُمِّیَ الْقَائِمُ علیهالسلام قَائِماً لِأَنَّهُ یَقُومُ بَعْدَ موته [مَوْتِ] ذِکْرِهِ. (بحارالانوار، ج۵١، ص٣٠)
از این جهت او را «قائم»، میگویند که پس از فراموش شدن نامش قیام میکند.
۱۴. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام قَال: …إِنَّمَا سُمِّیَ الْقَائِمُ مَهْدِیّاً لِأَنَّهُ یَهْدِی إِلَى أَمْرٍ قَدْ ضَلُّوا عَنْهُ وَ سُمِّیَ بِالْقَائِمِ لِقِیَامِهِ بِالْحَقِّ. (ارشاد، شیخ مفید، ج٢، ص٣٨٣)
امام صادق علیهالسلام فرمود: …قائم را مهدی خوانند برای آنکه به دین گمشدهای راهنمایی کند، و اینکه او را قائم نامند برای آن است که به حق قیام فرماید.
۱۵. عَنْ حُذَیْفَةَ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ ذَکَرَ الْمَهْدِیَّ فَقَالَ إِنَّهُ یُبَایَعُ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ اسْمُهُ أَحْمَدُ وَ عَبْدُ اللَّهِ وَ الْمَهْدِیُّ فَهَذِهِ أَسْمَاؤُهُ ثَلَاثَتُهَا. (ارشاد، شیخ مفید، ج٢، ص٣٨٣)
از حذیفه نقل است که پیامبر صلیاللهعلیهوآله درحالیکه از مهدی علیهالسلام یاد میکرد، فرمود: همانا با او بین رکن و مقام بیعت میشود. نامش احمد و عبدالله و مهدی است؛ این سه نام از نامهای اوست.
۱۶. سَمِعْتُ اباجَعفَر، مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الرِّضَا ع یَقُولُ: إِنَّ الْإِمَامَ بَعْدِی ابْنِی عَلِیٌّ أَمْرُهُ أَمْرِی وَ قَوْلُهُ قَوْلِی وَ طَاعَتُهُ طَاعَتِی وَ الْإِمَامَةُ بَعْدَهُ فِی ابْنِهِ الْحَسَنِ أَمْرُهُ أَمْرُ أَبِیهِ وَ قَوْلُهُ قَوْلُ أَبِیهِ وَ طَاعَتُهُ طَاعَةُ أَبِیهِ ثُمَّ سَکَتَ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَنِ الْإِمَامُ بَعْدَ الْحَسَنِ فَبَکَى ع بُکَاءً شَدِیداً ثُمَّ قَالَ إِنَّ مِنْ بَعْدِ الْحَسَنِ ابْنَهُ الْقَائِمَ بِالْحَقِّ الْمُنْتَظَرَ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لِمَ سُمِّیَ الْقَائِمَ قَالَ لِأَنَّهُ یَقُومُ بَعْدَ مَوْتِ ذِکْرِهِ وَ ارْتِدَادِ أَکْثَرِ الْقَائِلِینَ بِإِمَامَتِهِ فَقُلْتُ لَهُ وَ لِمَ سُمِّیَ الْمُنْتَظَرَ قَالَ لِأَنَّ لَهُ غَیْبَةً تَکْثُرُ أَیَّامُهَا وَ یَطُولُ أَمَدُهَا فَیَنْتَظِرُ خُرُوجَهُ الْمُخْلِصُونَ وَ یُنْکِرُهُ الْمُرْتَابُونَ وَ یَسْتَهْزِئُ بِذِکْرِهِ الْجَاحِدُونَ وَ یَکْثُرُ فِیهَا الْوَقَّاتُونَ وَ یَهْلِکُ فِیهَا الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ یَنْجُو فِیهَا الْمُسْلِمُونَ. (بحارالانوار، ج۵١، ص٣٠)
صقر بن أبیدلف گوید: از امام جواد علیهالسّلام شنیدم که میفرمود: امام پس از من فرزندم علی است، دستور او دستور من و سخن او سخن من و طاعت او طاعت من است و امام پس از او فرزندش حسن است، دستور او دستور پدرش و سخن او سخن پدرش و طاعت او طاعت پدرش باشد، سپس سکوت کرد.
گفتم: ای فرزند رسول خدا! امام پس از حسن کیست؟ او به شدّت گریست و سپس فرمود: پس از حسن فرزندش قائم به حق امام منتظر است، گفتم: ای فرزند رسول خدا! چرا او را قائم میگویند؟ فرمود: زیرا او پس از آنکه یادشاز بین برود و اکثر معتقدین به امامتش مرتد شوند قیام میکند، گفتم: چرا او را منتظر میگویند؟ فرمود: زیرا ایام غیبتش زیاد شود و مدتش طولانی گردد و مخلصان در انتظار قیامش باشند و شکاکان انکارش کنند، و منکران یادش را استهزا کنند، و تعیینکنندگان وقت ظهورش دروغ گویند، و شتابکنندگان در غیبت هلاک شوند، و تسلیمشوندگان در آن نجات یابند.
۱۷. سَعِیدٍ الْخُرَاسَانِیِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام الْمَهْدِیُّ وَ الْقَائِمُ وَاحِدٌ فَقَالَ نَعَمْ فَقُلْتُ لِأَیِّ شَیْءٍ سُمِّیَ الْمَهْدِیَّ قَالَ لِأَنَّهُ یُهْدَى إِلَى کُلِّ أَمْرٍ خَفِیٍّ وَ سُمِّیَ الْقَائِمَ لِأَنَّهُ یَقُومُ بَعْدَ مَا یَمُوتُ إِنَّهُ یَقُومُ بِأَمْرِ عَظِیمٍ. (بحارالانوار، ج۵١، ص٣٠)
سعید خراسانی گوید: به امام صادق علیهالسلام عرض کردم: مهدی و قائم یک شخص هستند؟ فرمود: بله. گفتم: برای چه مهدی نامیده شده است؟ فرمود: زیرا او هدایت شده است به هر امر پنهانی. و قائم نامیده شده است، زیرا پس از آنکه [نامش در بین مردم] مرده است، او به امری عظیم قیام میکند.
۱۸. تفسیر فرات بن إبراهیم جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِیُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیهالسلام فِی قَوْلِهِ تَعَالَى وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً قَالَ الْحُسَیْنُ «فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُکانَ مَنْصُوراً» قَالَ سَمَّى اللَّهُ الْمَهْدِیَّ الْمَنْصُورَ کَمَا سُمِیَّ أَحْمَدُ وَ مُحَمَّدٌ و محمود [مَحْمُوداً] وَ کَمَا سُمِّیَ عِیسَى الْمَسِیحَ. (بحارالانوار، ج۵١، ص٣٠)
فرات بن ابراهیم کوفی در تفسیر خود از امام محمدباقر علیهالسلام روایت کرده که آن حضرت در تفسیر آیه شریفه:وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماًفرمود: او حسینبنعلی علیهالسلام است. و درباره بقیه آیه فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیهِ سُلْطاناً فَلا یسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً فرمود: [مقصود امام زمان است] که نامش در آیه «منصور» میباشد چنان که خداوند احمد و محمد را محمود و عیسی را مسیح خوانده است.
علت مخفی بودن ولادت حضرت
۱۹. عن أبى عبد اللّه علیهالسلام قال: «صاحب هذا الأمر تعمى ولادته على النّاس، لئلّا یکون لأحد فى عنقه بیعة إذا خرج». (بحارالانوار، ج۵٢، ص٩۵)
امام صادق علیهالسلام فرمودند: «ولادت صاحب این امر بر مردم پوشیده میماند، تا چون ظهور کرد، بیعت هیچکس در گردن وی نباشد».
۲۰. عن أبى محمّد علیهالسلام قال: «قد وضع بنو امیّة و بنو العبّاس سیوفهم علینا، لعلّتین: إحدیهما، أنّهم کانوا یعلمون أنّه لیس لهم فى الخلافة حقّ، فیخافون من ادّعائنا إیّاها و تستقرّ فى مرکزها؛ و ثانیهما: أنّهم قد وقفوا من الأخبار المتواترة على أنّ زوال ملک الجبابرة و الظّلمة على ید القائم منّا، و کانوا لا یشکون أنّهم من الجبابرة و الظّلمة، فسعوا فى قتل أهل بیت رسول اللّه صلّى اللّه علیه و اله و إبارة نسله طمعا منهم فى الوصول الى منع تولّد القائم علیه السّلام أو قتله، فأبى اللّه أن یکشف أمره لواحد منهم إلّا أن یتمّ نوره و لو کره الکافرون.» (اثبات الهداة، ج۵، ص١٩٧)
امام حسن عسکری علیهالسلام فرمدند: بنیامیه و بنیعباس شمشیرهایشان را علیه ما کشیدند، به دو علت: یکی آنکه آنان میدانستند که در خلافت حقی ندارند، به همین دلیل از اینکه ما خلافت را ادعا کنیم و از اینکه خلافت در جایگاهش قرار گیرد میترسیدند؛ دوم اینکه آنان از روی اخبار متواتره مطلع شدند که از بین رفتن فرمانروایی سرکشان و ستمگران به دست قائم ماست و شک نداشتند که خودشان از سرکشان و ستمگران هستند، پس در قتل اهلبیت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و نابودی نسل او کوشیدند، به امید آنکه مانع ولادت قائم علیهالسلام یا موجب قتل او شوند، اما خدا ابا کرد از اینکه امرش برای احدی از ایشان روشن شود و جز این را اراده نکرد که نورش را کامل گرداند، هرچند کافران نپسندند.
گستره علم حضرت
۲۱. إنّ القائم علیهالسّلام لمّا ولد، قال له أبوه الحسن علیه السّلام: «تکلّم، یا حجّة اللّه و بقیّة الأنبیاء و حکیم الأوصیاء! تکلّم، یا خلیفة الأتقیاء و نور الاوصیاء!». (اثبات الهداة، ج۵، ص151)
وقتی که قائم علیهالسلام به دنیا آمد، پدرش، امام حسن علیهالسلام به او فرمود: «سخن بگو ای حجت خدا و باقیمانده انبیا و ای حکیم اوصیا. سخن بگو ای جانشین پرهیزکاران و نور اوصیا».
۲۲. عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَقُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍفَقَالَ هَذِهِ نَزَلَتْ فِی الْقَائِمِ یَقُولُ إِنْ أَصْبَحَ إِمَامُکُمْ غَائِباً عَنْکُمْ لَا تَدْرُونَأَیْنَهُوَ فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِإِمَامٍ ظَاهِرٍ یَأْتِیکُمْ بِأَخْبَارِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ حَلَالِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ حَرَامِهِ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ مَا جَاءَ تَأْوِیلُ الْآیَةِ وَ لَا بُدَّ أَنْ یَجِیءَ تَأْوِیلُهَا. (کمالالدین، ج١، ص٣٢۶)
امام باقر علیهالسلام درباره آیه قُلْ أَرَأَیتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکمْ غَوْراً، فَمَنْ یأْتِیکمْ بِماءٍ مَعِینٍ فرمود: «این آیه درباره امام قائم علیهالسلام نازل شده است؛ یعنی اگر امام شما غائب شود که ندانید در کجاست، چه کسی امامی ظاهر برای شما به پهنه هستی خواهد آورد تا اخبار زمین و آسمان و حلال و حرام خدا را برای شما بیان نماید؟ سپس فرمود: به خدا قسم تأویل و حقیقت این آیه نیامده است و قطعاً خواهد آمد».
۲۳. عن أبى عبد الله علیه السّلام قال: «إذا تناهت الامور الى صاحب هذا الأمر، خفض اللّه له کلّ مرتفع من الأرض، و رفع له کلّ منخفض منها، حتّى تکون الدّنیا عنده بمنزلة راحته؛ فأیّکم لو کانت فى راحته شعرة، لم یبصرها؟». (اثبات الهداة، ج۵، ص١١٢)
امام صادق علیه السّلام میفرماید: «وقتی نوبت به حضرت صاحبالامر برسد، خداوند هر بلندی دور از دسترس را برای او پست، و هر پستی را برایش بلند خواهد کرد تا اینکه دنیا برای او مثل کف دستش خواهد شد، کدام یک از شما هست که کف دستش مویی باشد و آن را نبیند؟».
۲۴. عن أمیر المؤمنین علیه السّلام فى حدیث طویل قال: «یا کمیل! ما من علم الّا و أنا أفتحه، و ما من سرّ إلّا و القائم علیه السّلام یختمه، یا کمیل! ذریّة بعضها من بعض و اللّه سمیع علیم، یا کمیل! لا بدّ لماضیکم من أوبة، و لا بدّ لباقیکم من غلبة». (اثباتالهداة، ج۵، ص١۵٠)
امیرالمؤمنین علیهالسلام در ضمن روایتی طولانی میفرماید: «ای کمیل! هیچ علمی وجود ندارد مگر اینکه کلید آن در دست من است و هیچ رازی در عالم نیست مگر اینکه قائم علیهالسلام آن را به پایان میرساند. ای کمیل! ذُرِّیةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ. ای کمیل، گذشتگان شما بیتردید به این عالم بازمیگردند و آیندگان شما بدونشک [در کنار مهدی علیهالسلام] بر دشمنان پیروز خواهند شد.
دوران غیبت
۲۵. قال أبو عبد اللّه علیه السّلام: «للقائم غیبتان: إحدیهما قصیرة، و الاخرى طویلة: الغیبة الاولى لا یعلم بمکانه فیها الّا خاصّة شیعته؛ و الاخرى لا یعلم بمکانه فیها الّا خاصّة موالیه.» (اثبات الهداة، ج۵، ص۵٨)
امام صادق علیهالسلام فرمود: «امام قائم دو غیبت دارد، یکی کوتاه و دیگری بلند؛ در غیبت اول غیر از شیعیان خاص او کسی از محلش اطلاعی ندارد و در غیبت دوم، غیر از دوستان نزدیک و خاص او کسی جایش را نمیداند».
۲۶. عن زرارة قال: سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول: «إِنَّ لِلْغُلَامِ غَیْبَةً قَبْلَ أَنْ یَقُومَ قَالَ قُلْتُ وَ لِمَ قَالَ یَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ ثُمَّ قَالَ یَا زُرَارَةُ وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ وَ هُوَ الَّذِی یُشَکُّ فِی وِلَادَتِه» (کافی، ج١، ص٣٣٧).
زراره میگوید: از امام صادق علیهالسلام شنیدم که میفرمود: «همانا آن فرزند (مهدی علیهالسلام)، قبل از قیامش غیبتی خواهد داشت». گفتم: «چرا؟»، درحالیکه با دست به شکمشاشاره میفرمود، گفت: «میترسد». سپس فرمود: «ای زراره! او منتظر است و هم اوست که تولدش مورد شک و تردید واقع میشود...».
۲۷. قال مفضل بن عمر: سمعت الصّادق جعفر بن محمّد علیهما السّلام یقول: «مَنْ مَاتَ مُنْتَظِراً لِهَذَا الْأَمْرِ کَانَ کَمَنْ کَانَ مَعَ الْقَائِمِ فِی فُسْطَاطِهِ لَا بَلْ کَانَ بِمَنْزِلَةِ الضَّارِبِ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ ص بِالسَّیْفِ». (اثبات الهداة، ج۵، ص٨۶)
مفضلبنعمر میگوید: شنیدم امام صادق علیهالسلام میفرمود: «کسی که در حال انتظار فرج صاحبالامر از دنیا برود نهتنها مثل کسی است که با امام قائم، در کنار او و در اردوگاهش است، بلکه همچون مجاهد جنگاوری است که در رکاب پیامبر صلیاللهعلیهوآله شمشیر میزند».
۲۸. عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ لِلْقَائِمِ مِنَّا غَیْبَةً یَطُولُ أَمَدُهَا فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لِمَ ذَلِکَ قَال لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَبَى إِلَّا أَنْ تَجْرِیَ فِیهِ سُنَنُ الْأَنْبِیَاءِ ع فِی غَیْبَاتِهِمْ وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لَهُ یَا سَدِیرُ مِنِ اسْتِیفَاءِ مَدَدِ غَیْبَاتِهِمْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ أَیْ سَنَنَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ». (کمالالدین، ج٢، ص۴٨٠)
حنانبنسدیر به نقل از پدرش از امام صادق علیهالسلام نقل میکند که فرمود: «قائم ما غیبتی دارد که طولانی میشود». عرض کردم: «یا ابن رسول اللّه! علت آن چیست؟». فرمود: «خداوند نمیخواهد این امر انجام شود مگر اینکه تمام سنتهایی را که پیامبران در غیبتهایشان داشتهاند، در این غیبت قرار دهد و ای سدیر! بنابراین باید تمام مدت مجموع غیبتهای پیامبران، در این غیبت وجود داشته باشد. خداوند میفرماید: لَتَرْکبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ. مقصود این است که سنتهای گذشتگان در مورد شما جاری خواهد شد.
۲۹. عن النبی صلیاللهعلیهوآله: یَا عَلِیُّ أَعْجَبُ النَّاسِ إِیمَاناً وَ أَعْظَمُهُمْ یَقِیناً قَوْمٌ یَکُونُونَ فِی آخِرِ الزَّمَانِ لَمْ یَلْحَقُوا النَّبِیَّ وَ حُجِبَ عَنْهُمُ الْحُجَّةُ فَآمَنُوا بِسَوَادٍ عَلَى بَیَاضٍ. (اثبات الهداة، ج۵، ص۶۶)
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود: یا علی، گروهی در آخرالزمان خواهند آمد که ایمان آنان موجب شگفتی است و یقینشان بزرگترین یقینهاست. گروهی هستند که در آخرالزمان هستند، پیامبر را ندیدند و حجت از آنها پوشیده شده است، آنان فقط با دیدن سیاهیای که بر روی سفیدی (کتابهایی که در آن زمان بهجا مانده) است، ایمان میآورند.
۳۰. عن یمان التّمار قال: کُنَّا عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع جُلُوساً فَقَالَ لَنَا إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَیْبَةً الْمُتَمَسِّکُ فِیهَا بِدِینِهِ کَالْخَارِطِ لِلْقَتَادِ... فَأَیُّکُمْ یُمْسِکُ شَوْکَ الْقَتَادِ بِیَدِهِ ثُمَّ أَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ قَالَ إِن لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَیْبَةً فَلْیَتَّقِ اللَّهَ عَبْدٌ وَ لْیَتَمَسَّکْ بِدِینِهِ. (کافی، ج١، ص٣٣۵)
یمان تمار گوید: خدمت امام صادق علیهالسلام نشسته بودیم، به ما فرمود: همانا صاحبالامر را غیبتی است، هر که در آن زمان دینش را نگه دارد مانند کسی است که درخت خار قتاد را با دست بتراشد. سپس فرمود: ...کدام یک از شما میتواند خار آن درخت را به دستش نگهدارد، سپس لختی سر بزیر انداخت و باز فرمود: همانا صاحبالامر را غیبتی است، هر بندهای باید از خدا پروا کند، و بدین خود بچسبد.
۳۱. عن أبى عبد اللّه علیه السّلام: «... و لتمحصنّ حتّى یقال: «مات، أو هلک، بأىّ واد سلک؟»، و لتدمعنّ علیه عیون المؤمنین، و لتکفانّ کما تکفا السّفینة فى أمواج البحر، فلا ینجو الّا من أخذ اللّه میثاقه و أیّده بروح منه.» (کافی، ج١، ص٣٣۶)
امام صادق علیهالسلام میفرماید: «... جداً مورد آزمایش قرار میگیرید تا جایی که مردم میگویند: «[مهدی] مرده یا کشته شده است، اگر زنده است پس کجاست؟» چشمان مؤمنین بر او میگریند و همچون کشتی طوفانزده به اضطراب میافتند، جز کسانیکه خداوند از آنها پیمان گرفته و به روح الهی یاریشان کرده، کس دیگری رستگار نخواهد شد».
۳۲. و فى حدیث علىّ بن الحسین علیهما السّلام: «... فیطول أمدها حتّى یرجع عن هذا الأمر کثیر ممّن یقول به، فلا یثبت علیه الّا من قوى یقینه، و صحّت معرفته، و لم یجد فى نفسه حرجا ممّا قضینا، و سلّم لنا أهل البیت.» (اثبات الهداة، ج۵، ص٨١)
امام سجاد علیهالسلام میفرماید: «...مدت غیبت آنقدر طول میکشد که بیشتر معتقدان به حضرت، از اعتقاد خود دست برمیدارند، مگر آنان که دارای یقینی محکم و شناختی درست باشند و در درون خویش نسبت به حکم ما هیچ دلتنگی و اضطرابی احساس نکنند و کاملاً تحت اختیار و تسلیم امر ما باشند».
از جمله وظایف شیعیان
۳۳. و عن عمر بن عبد العزیز، عن أبى عبد اللّه علیه السّلام قال: «إذا أصبحت و أمسیت لا ترى إماما تأتمّ به، فأحبب من کنت تحبّ، و أبغض من کنت تبغض، حتّى یظهره اللّه عزّ و جلّ.» (اثبات الهداة، ج۵، ص٨٩)
عمر بن عبدالعزیز میگوید: امام صادق علیهالسلام فرمود: «هرگاه زمانی آمد که امامی نیافتی [که در مسیر هدایت] به دنبالش قرار گیری، با موالیانی که [به هدایت امام پیشین] آنها را دوست میداشتی دوستی بورز و با دشمنانی که [به اشاره امام پیشین] دشمنی داشتی، دشمن باش تا هنگامیکه خداوند عزوجل، آن امام را ظاهر کند».
۳۴. عن أبى عبد اللّه علیه السّلام قال: «کیف أنتم إذا بقیتم دهرا من دهرکم لا تعرفون إمامکم؟» قیل له: «فإذا کان کذلک، کیف نصنع؟» قال: «تمسّکوا بالأمر الأوّل حتّى یستبین.» (اثبات الهداة، ج۵، ص٨٩)
یونس بن یعقوب از معتمدانش از امام صادق علیهالسلام نقل میکند که فرمود: «در چه حالی به سر خواهید برد در روزگاری که امامتان را نشناسید؟» به آن حضرت عرض شد: «اگر چنین شد چه باید کرد؟»، فرمود: «از دستورات امام سابق پیروی کنید تا وقتیخداوند او را ظاهر کند».
۳۵. عن عبد اللّه بن سنان قال: قال أبو عبد اللّه علیه السّلام: «ستصیبکم شبهة، فتبقون بلا علم یرى و لا إمام هدى، لا ینجو منها الّا من یدعو بدعاء الغریق.» قلت: «و کیف دعاء الغریق؟» قال: «یقول: «یا اللّه! یا رحمن! یا رحیم! یا مقلّب القلوب! ثبّت قلبى علىدینک.» (اثبات الهداة، ج۵، ص٩٠)
عبداللّه بن سنان میگوید: امام صادق علیهالسلام فرمود: «شبههای دامنتان را خواهد گرفت و به حیرتی دچار خواهید شد، نشانه هدایت و امام راهبرتان دیده نخواهد شد، و در آن هنگام جز کسی که مانند غریق ناامید از همهجا، دست دعا به درگاه پروردگار بردارد، کس دیگری نجات نخواهد یافت». عرض کردم: «دعای غریق چگونه است؟». فرمود: غریق میگوید: «یا أللّه! یا رحمن! یا رحیم! یا مقلب القلوب! ثبّت قلبی علی دینک».
۳۶. قال موسی بن جعفر علیه السلام: «طوبى لشیعتنا التمسّکین بحبّنا فى غیبة قائمنا، الثّابتین على موالاتنا و البرائة من أعدائنا! اولئک منّا و نحن منهم، قد رضوا بنا أئمّة، و رضینا بهم شیعة؛ فطوبى لهم! هم و اللّه معنا فى درجتنا یوم القیامة.» (اثبات الهداة، ج3، ص427)
یونس بن عبدالرحمن میگوید: حضرت موسیبنجعفر علیهماالسلام فرمود: «خوشا به حال آن عده از شیعیان ما که در دوره غیبت قائم ما به محبت ما چنگ انداختهاند و بر ولایت ما و بیزاری از دشمنانمان استوارند! آنها از ما هستند و ما از آنها هستیم، آنها به امامت ما خشنودند و ما از شیعه بودن آنها خشنودیم، خوشا به حالشان و بهشت گوارایشان باد، به خدا قسم، اینان در روز قیامت همدرجه ما هستند».
۳۷. عن أبى جعفر علیه السّلام: «... من مات و هو عارف لإمامه، لم یضرّه تقّدم هذا الأمر أو تأخّر؛ و من مات عارفا بإمامه، کان کمن کان مع القائم فى فسطاطه.» (اثبات الهداة، ج۳، ص۵۱۹)
امام باقر علیهالسلام فرمود: «هرکس درحالیکه امام زمانش را شناخته است از دنیا برود، دیر و زود شدن ظهور به او زیانی وارد نخواهد کرد و مثل کسی است که همراه امام قائم و در اردوگاه او باشد».
پاداش ثابتقدمان در دین
۳۸. عبد العظیم بن عبد اللّه الحسنىّ، عن محمّد بن علىّ بن موسى بن جعفر علیه السّلام، عن آبائه، عن علىّ علیهم السّلام قال: «... ألا! فمن ثبت منهم على دینه، و لم یقس قلبه بطول غیبة إمامه، فهو معى فى درجتى یوم القیامة.» (اثبات الهداة، ج۵، ص٧٨)
علی علیهالسلام فرمود: «... بدانید! هرکه از شیعیان، بر دینش محکم باقی بماند، و از به درازا کشیدن غیبت امام، دلش به زنگار شک، تیره و سخت نگردد، روز قیامت او با من و در رتبه من است».
۳۹. «فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِکَ بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً وَ سَیَأْتِی شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی الْمُشَاهَدَةَ أَلَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیَانِیِّ وَ الصَّیْحَةِ فَهُوَ کَاذِبٌ مُفْتَرٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیم». (کمالالدین، ج۲، ص۵۱۶)
در بخشی از توقیع امام عصر علیهالسلام به علیبنمحمد سمری آمده است: «و ظهوری نیست مگر پس از اذن خدای عزوجل و آن بعد از مدتی طولانی و قساوت دلها و پر شدن زمین از ستم واقع خواهد شد و به زودی کسانی نزد شیعیان من آیند و ادعای مشاهده کنند، بدانید هر که پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده کند دروغگوی افترازننده است».
۴۰. «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْکُم». (الغیبة، طوسی، ص٢٩١)
در توقیع امام عصر علیهالسلام به اسحاق بن یعقوب آمده است: «اما در حکم پیشامدهای تازه، به راویان حدیث ما رجوع کنید؛ زیرا آنها حجت من بر شمایند و من حجت بر آنهایم».